پیغام مدیر :
با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
دسر خوشمزه
نوشته شده در چهار شنبه 28 دی 1390
بازدید : 471
نویسنده : سجادرشیدی

نسکافه با خامه

مواد لازم :
شیر خشک 5 قاشق غذاخوری
نسکافه 2 قاشق غذاخوری
خامه 1 قوطی
آبجوش
شکلات برای تزئین

طرز تهیه:

شیر و نسکافه و خامه را با مخلوط کن خوب مخلوط می کنیم و سپس آبجوش را به آن اضافه کرده و در فنجان ریخته و سپس روی آن را با شکلات تزئین می کنیم.

 

 

 

 

 

بستنی شكلاتی

مواد لازم:
شکلات خرد شده=115 گرم
شیر=150 میلی لیتر
خامه=300 میلی لیتر
کشمش=50 گرم
بسکویت خرد شده=30 گرم
گردوی خرد شده=30 گرم
طرز تهیه:
شكلات را با شیر در ظرف كوچكی بریزید و روی اجاق گاز قرار دهید تا با حرارت ملایم گرم شود و شكلات در شیر ذوب شود. این مخلوط را كنار بگذارید تا سرد شود.
خامه را در ظرف دیگری بریزید و با همزن برقی بزنید تا فرم بگیرد. مراقب باشید خامه را بیش از اندازه هم نزنید تا به كره تبدیل نشود. سپس مخلوط شكلات و شیر را به آن اضافه كنید و مرتب هم بزنید.
مایه بستنی را در یك ظرف یا قالب مناسب كه بتوانید در فریزر قرار دهید بریزید و آن را داخل فریزر بگذارید تا زمانی كه كریستال های یخ در لبه های ظرف دیده شوند. بستنی را از فریزر خارج كنید و خوب هم بزنید سپس بیسكویت، كشمش و گردو را در آن ریخته مخلوط كنید تا در تمام بستنی پراكنده شوند. بستنی را دوباره در فریزر قرار دهید تا كاملا بسته شود. آن را با سس شكلات و بیسكویت سرو كنید.

 

 

 

 

 

 

 

 

دسر سه طبقه توفي

مواد لازم:
شيرخشك=2 ليوان
تخم مرغ=3 عدد
روغن=3/1 ليوان
شكر=3/1 ليوان
خامه=4/3 ليوان
وانيل=كمي
بيكينگ پودر=1 قاشق غذاخوري
شيرعسلي=2/1 ليوان
پنير خامه اي=1 ليوان
طرز تهيه:
1.
در ظرفي تخم مرغ+شكر+وانيل+روغن+بيكينگ پودر+خامه را با همزن برقي خوب بزنيد.
2.
شيرخشك را به تدريج به مواد اضافه كرده بزنيد. در صورتي كه مواد سفت شد كمي به آن شيرمايع اضافه كنيد.
3.
نصف از مواد بدست آمده را در ظرف پيركسي ريخته،ظرف را به مدت 5 دقيقه با حرارت 170 درجه سانتيگراد در فري كه از قبل گرم كرده ايد بگذاريد تا مواد كمي سفت شود.
4.
ظرف را از فر خارج كرده،پنير خامه اي را با شيرعسلي مخلوط كرده روي مواد بريزيد.
5.
ظرف را به مدت 5 دقيقه ديگر در فر بگذاريد تا مواد با حرارت بالا كمي بپزد و سفت شود.
6.
ظرف را از فر خارج كرده نصف از مواد باقي مانده را روي مواد طبقه دوم ريخته سپس ظرف را به مدت 5 دقيقه ديگر در فر قرار دهيد و بگذاريد به مدت 5 دقيقه با حرارت 170 درجه سانتيگراد از بالا بپزد و كمي سف شود.
7.
ظرف را از فر خارج كرده بگذاريد به مدت 1 الي 2 ساعت در يخچال بماند.
8.
دسر را به قطعات كوچك برش داده همراه با قهوه ميل كنيد.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

بوسه فرشته

طرز تهيه :
شکر و آب و سرکه را با هم بپزيد تا بحديکه موقع بيرون آوردن قاشق از داخل آن ، شهد را مثل يک نخ نازک بدنبال بياوريد ، سپس سفيده تخم مرغ را که قبلا زده ايد داخل آن کرده مغز پسته و بادام را هم ريخته ، با قاشق بستني خوري آنرا توي دوري بچکانيد

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

بستني بادام

طرز تهيه :
شکر و آرد و نمک و تخم مرغ را خوب هم زده شير را در آن ريخته باز هم همش بزنيد .
مخلوط فوق را در ظرفي ريخته روي آب داغ مدت 30 دقيقه بگذاريد و در طي اين مدت مرتب آنرا هم بزنيد .
وقتيکه سرد شد ، سه فنجان خامه و بادام کوبيده و اسانس پرتقال را بآن مخلوط کرده ، مايه را در ظرف بستني سازي ريخته و بچرخانيد تا بسته شود

 

 

 

 

 

 

ژله توت فرنگي

طرز تهيه :
توت فرنگي تمير را در ظرفي ريخته ، با قاشق چوبي فشار داده شکر مخلوطش نموده ، هم بزنيد و مدت يکساعت بگذاريد بماند . سپس براي هر فنجان آب توت فرنگي ، يک فنجان آب اضافه کرده آنرا از صافي گذرانده ، براي هر دو فنجان آب توت فرنگي ، يک قاشق گرد ژلاتين که قبلا در يک چهارم آب گرم حل کرده ايد ، به آن افزوده ، مايه را در قالب مخصوص ژله بريزيد

 

 

 


:: موضوعات مرتبط: اموزش دسر های خوشمزه , ,



داستان های کوتاه
نوشته شده در چهار شنبه 28 دی 1390
بازدید : 422
نویسنده : سجادرشیدی

داستانهاي كوتاه.

سلام...

در اين تاپيك سعي ميكنيم داستانهاي كوتاه آموزنده رو قرار بديم البته اگه دوستان ديگه هم همكاري كنند .خوب ميشه.icon_cool

=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=

در مطب دكتر

در مطب دكتر به شدت به صدا درآمد.

دكتر گفت: «در را شكستي! بيا تو

در باز شد و دختر كوچولوي نه ساله اي كه خيلي پريشان بود، به طرف دكتر دويد: «آقاي دكتر! مادرم!» و در حالي كه نفس نفس مي زد، ادامه داد: «التماس مي كنم با من بياييد! مادرم خيلي مريض است

دكتر گفت: «بايد مادرت را اينجا بياوري، من براي ويزيت به خانه كسي نمي روم

دختر گفت: «ولي دكتر، من نمي توانم. اگر شما نياييد او مي ميرد!» و اشك از چشمانش سرازير شد.

دل دكتر به رحم آمد و تصميم گرفت همراه او برود. دختر دكتر را به طرف خانه راهنمايي كرد، جايي كه مادر بيمارش در رختخواب افتاده بود.

دكتر شروع كرد به معاينه و توانست با آمپول و قرص تب او را پايين بياورد و نجاتش دهد. او تمام طول شب را بر بالين زن ماند؛ تا صبح كه علائم بهبود در او ديده شد.

زن به سختي چشمانش را باز كرد و از دكتر به خاطر كاري كه كرده بود تشكر كرد.

دكتر به او گفت: «بايد از دخترت تشكر كني. اگر او نبود حتما مي مردي

مادر با تعجب گفت: «ولي دكتر، دختر من سه سال است كه از دنيا رفته!» و به عكس بالاي تختش اشاره كرد.

پاهاي دكتر از ديدن عكس روي ديوار سست شد.

اين همان دختر بود!!

فرش

ته اي كوچك و زيبا!!

سعادت جاودانی

روزی مردی به قصد ملاقات با دانای راز و پرسیدن راز سعادت جاودان رهسپار سفری طولانی شد. او شنیده بود که در محل زندگی دانای راز برای هر کس باغچه ای وجود دارد که اگر بتوانی آن باغچه را آبیاری کنی به سعادت جاودان دست یافته ای. او سفر خود را اغاز کرد و همین طور که در راه می رفت به گرگی رسید. ابتدا از آن گرگ ترسید و خواست پا به فرار بگذارد و ولی با ناله ی گرگ باز گشت و دریافت که گرگ بسیار نحیف و رنجور بود و از درد به خود می پیچید . سبب را پرسید و گرگ گفت که مدتهاست نتوانسته ام غذای مناسبی بخورم زیرا دردی در دندانم دارم که امانم را بریده ولی نمی دانم علت آن چیست. مرد گفت من به ملاقات دانای راز می روم اگر بخواهی پاسخ مشکل تو را نیز از او خواهم پرسید. گرگ موافقت کرد و مرد به راه افتاد.
و همینطور که می رفت در راه توان فرسای سفر به درختی رسید که می دید با آن که در باغ سر سبزی قرار دارد و همه ی اطرافش گل و چمن و طراوت است باز آن درخت خشکیده و بی ثمر است. کنجکاو شد و از او سبب را پرسید. درخت با ناراحتی گفت ای مرد من هم نمی دانم چرا این گونه است. مرد گفت من به ملاقات دانای راز می روم اگر بخواهی پاسخ مشکل تو را نیز از او خواهم پرسید. درخت موافقت کرد و مرد به راه افتاد.
در نهایت پس از پشت سر گذاشتن راهی طولانی و سخت مرد به محل زندگی دانای راز رسید و همانطور که گفته بودند باغچه های آدمیان را در آن پیدا کرد. سپس از دانای راز خواست تا به او اجازه دهد برای رسیدن به سعادت جاودان باغچه ی خودش را آبیاری کند. دانای راز باغچه ی مرد را به او نشان داد و مرد آن را آبیاری کرد و در هنگام بازگشت پاسخ مشکل درخت و گرگ را نیز از دانای راز پرسید.
مرد آهنگ بازگشت کرد.
در راه وقتی به درخت رسید درخت از او پرسید ای مرد آیا پاسخ مشکل مرا از دانای راز پرسیدی؟ مرد گفت آری و بدان که صندوقی در زیر ریشه های تو وجود دارد که مانع از رسیدن آب به آنها می شود و تو نمی توانی از آب زلال چشمه استفاده کنی و سر سبز شوی. درخت گفت ای مرد آیا تو این نیکی را در حق من می کنی و ان صندوق را در می آوری؟ مرد قبول کرد و پس از بیرون آوردن آن صندوق از خاک مشاهده کرد که درون آن پر از سکه های طلا و زر است. درخت که جانی دوباره گرفته بود. به مرد گفت ای مرد اگر تو به اینجا نمی آمدی و پیغام مرا به دانای راز نمی رساندی و این صندوق را از زیر ریشه های من بیرون نمی آوردی من هرگز دوباره نمی توانستم سرسبز و شاداب شوم. پس به نشانه ی سپاس گذاری از تو می خواهم که این صندوق با همه ی آنچه درون آن هست را برداری و با آن زندگی سعادت مندی برای خودت بسازی. ولی مرد به یاد باغچه اش افتاد و گفت: نه! من باغچه ی خودم را ابیاری کرده ام و بی شک به سعادت جاودانی خواهم رسید و نیازی به طلاهای این صندوقچه ندارم.
آن گاه مرد به راهش ادامه داد به گرگ رسید. گرگ پرسید ای مرد آیا پاسخ سوال مرا از دانای راز پرسیدی؟ مرد گفت بلی و بدان که تو روزی از رودخانه ماهی صید کرده ای که در شکم آن گوهری گرانبها بوده است و آن گوهر در بین دندانهای تو مانده و سبب رنجش تو را فراهم کرده است. گرگ گفت ای مرد حال که پاسخ مشکل مرا می دانی بیا و این گوهر را از بین دندانهای من بیرون بیاور تا من بتوانم از این پس به راحتی غذا بخورم. مرد قبول کرد و پس از بیرون آوردن گوهر مشاهده کرد که آن تکه جواهر به راستی گوهر گرانبهایی است و درخشش خیره کننده ای دارد. سپس گرگ به مرد گفت ای مرد اگر تو پاسخ مشکل مرا از دانای راز نمی پرسیدی و این گوهر را از دهان من بیرون نمی آوردی من نمی توانستم دوباره به راحتی غذا بخورم پس به نشانه سپاس این گوهر را به تو می دهم تا زندگی خود را با آن سعادت آمیز سازی.
مرد باز به یاد باغچه ی خود و پاسخی که به درخت داده بود افتاد و گفت:نه! در راه من درختی بود که او نیز همین درخواست را از من داشت ولی من باغچه ی خودم را آبیاری کرده ام و بی شک به سعادت جاودانی خواهم رسید.
در این هنگام ناگهان گرگ جستی ناگهانی زد و مرد را به نیش کشید و پس از مدتها شکمی از عزا درآورد!
سپس خطاب به آن مرد گفت کسی که نتواند از سعادتهایی که بر سر راهش قرار می گیرد بهره ببرد بی شک خود به سعادتی برای دیگران تبدیل خواهد شد...

زندگي

در آخرين روز ترم پاياني دانشگاه ، استاد به زحمت جعبه سنگيني را داخل كلاس درس آورد . وقتي كه كلاس رسميت پيدا كرد استاد يك ليوان بزرگ شيشه اي از جعبه بيرون آورد و روي ميز گذاشت . سپس چند قلوه سنگ از درون جعبه برداشت و آنها را داخل ليوان انداخت . آنگاه از دانشجويان كه با تعجب به او نگاه مي كردند ، پرسيد : آيا ليوان پر شده است؟ همه گفتند بله پر شده است .

استاد مقداري سنگ ريزه را از جعبه برداشت و آن ها را روي قلوه سنگ هاي داخل ليوان ريخت . بعد ليوان را كمي تكان داد تا ريگ ها به درون فضا هاي خالي بين قلوه سنگ ها بلغزند . سپس از دانشجويان پرسيد : آيا ليوان پر شده است ؟ همگي پاسخ دادند : بله پر شده است .

استاد دوباره دست به جعبه برد و چند مشتي شن را برداشت و داخل ليوان ريخت . ذرات شن به راحتي فضاهاي كوچك بين قلوه سنگ ها و ريگ ها را پر كردند . استاد يك بار ديگر از دانشجويان پرسيد : آيا ليوان پر شده است ؟ دانشجويان همصدا جواب دادند : بله پر شده
است .

استاد از داخل جعبه يك بطري آب برداشت و آن را درون ليوان خالي كرد . آب تمام فضاهاي كوچك بين ذرات شن را هم پر كرد . اين بار قبل از اين كه استاد سوالي بكند دانشجويان با خنده فرياد زدند: بله پر شده.. بعد از آن كه خنده ها تمام شد استاد گفت : اين ليوان مانند شيشه عمر شماست و آن قلوه سنگ ها هم چيزهاي مهم زندگي شما مثل سلامتي ، خانواده ، فرزندان و دوستانتان هستند . چيزهايي كه اگر هر چيز ديگري را از دست داديد و فقط اينها برايتان باقي ماندند هنوز هم زندگي شما پر است .

استاد نگاهي به دانشجويان انداخت و ادامه داد : ريگ ها هم چيزهاي ديگري هستند كه در زندگي مهمند . مثل شغل ، ثروت ، خانه و ذرات شن هم چيزهاي كوچك و بي اهميت زندگي هستند . اگر شما ابتدا ذرات شن را داخل ليوان بريزيد ، ديگر جايي براي سنگها و ريگها باقي نمي ماند . اين وضعيت در مورد زندگي شما هم صدق مي كند .

درويشی قصه زير را تعريف می کرد:

يکی بود يکی نبود مردی بود که زندگی اش را با عشق و محبت پشت سر گذاشته بود.

وقتی مُرد همه می گفتند به بهشت رفته است آدم مهربانی مثـل او حتما ًبه بهشت می رود.

در آن زمان بهشت هنوز به مرحله ی کيفيت فراگير نرسيده بود و استـقبال از او با تشريفات مناسب انجام نشد.

فرشته نگهبانی که بايد او را راه می داد نگاه سريعی به فهرست نام ها انداخت و وقتی نام او را نيافت او را به جهنم فرستاد.

در جهنم هيچ کس از آدم دعوت نامه يا کارت شناسايی نمی خواهد هر کس به آنجا برسد می تواند وارد شود.

مَرد وارد شد و آنجا ماند . . .

چند روز بعد شيطان با خشم به دروازه بهشت رفت و يقه فرشته نگهبان را گرفت و گفت:

«
اين کار شما تروريسم خالص است! »

نگهبان که نمی دانست ماجرا از چه قرار است پرسيد: چه شده ؟

شيطان که از خشم قرمز شده بود گفت:

«
آن مَرد را به جهنم فرستاده ايد و آمده وکار و زندگی ما را به هم زده.از وقتی که رسيده

نشسته و به حرف های ديگران گوش می دهد و به درد و دلشان می رسد.حالا همه دارند در

جهنم با هم گفت و گو می کنند يکديگر را در آغوش می کشند و می بوسند.

جهنم جای اين کارها نيست! لطفا ًاين مَرد را پس بگيريد!! »



وقتی قصه به پايان رسيد درويش گفت:

«
با چنان عشقی زندگی کن که حتی اگر بنا به تصادف در جهنم افتادی خود شيطان تو را به بهشت بازگرداند! »

مديريت زمان!

icon_arrow

وقت امتحانا بود و ما اونروز مي خواستيم سومين امتحان ترم رو بديم که مربوط به درس مديريت زمان مي شد. از شما چه پنهون درس سختي هم بود و از اون بدتر استادش بود که خيلي سختگيري مي کرد. ولي من به خاطر کم کردن روي بعضي از همکلاسيهام و همينطور براي اين که به استاد نشون بدم اونقدر هم تو درسش ضعيف نيستم حسابي خونده بودم و خلاصه با کله اي پر از "مديريت زمان" (!) سر جلسه حاضر شدم. امتحان از 20 نمره بود و من يه نگاه سريع به سوالا انداختم و با شادي دوچندان ديدم که اونقدر هم سخت نيستن! در واقع سوالا خيلي هم ساده بودن که واقعا از اين استاد بعيد بود چنين سوالايي طرح کنه. فقط يه سوالي بود که يه مقدار مشکل بود و علاوه بر اين که به تمرکز بيشتري نياز داشت جوابش هم زياد بود و من با خودم گفتم که همه ي سوالا رو جواب مي دم و آخر سر ميرم سراغ اون سوال. خلاصه با قلبي مالامال از شور و شادي (!!) شروع کرديم به جواب دادن و حدود 10 دقيقه به پايان وقت آزمون مونده بود که رفتم سراغ اون سوال سخته.
ولي چشمتون روز بد نبينه!! در همون لحظه بود که انگار يک قالب يخ شکستن تو سر من!!! بارم در نظر گرفته شده براي اون سوال 16 نمره بود در حالي که سوالاي ديگه همه 0.25 يا 0.5 نمره اي بودن!!!! اونوقت سوال به اون سختي که خيلي بيشتر از 10 دقيقه واسه پاسخگويي نياز داشت! ديگه نفهميدم اون 10 دقيقه رو چه جوري گذروندم و هرچي که به ذهنم رسيد واسه جواب اون سوال نوشتم.
آخر سر هم نتونستم نمره ي دلخواهم رو از اون درس (که اون همه واسش زحمت کشيده بودم) بگيرم ولي استاد با اين کارش عملا مفهوم مديريت زمان رو به ما نشون داد و بعد از اون درس ياد گرفتم که چه جوري براي در نظر گرفتن زمان براي انجام هرکاري اولويتي قرار بدم.
__________________

زن باهوش

١٢ مرد و يك زن به ريسمانی كه از يك هليكوپتر آويزان بود چنگ زده بودند. خلبان اطلاع داد كه وزن هليكوپتر سنگين است و بايد يكی از آنها فداكاری كند و برای نجات جان بقيه، ريسمان را رها كند.

همگی آنها به هم نگاه كردند و به دنبال فرد فداكاری می گذشتند. ناگهان زنی كه در بين آنها بود شروع به سخن گفتن كرد و چنين گفت:
«
ما زنها تمام زندگيمان را صرف فداكاری برای مردها كرده ايم. از درد و رنج زايمان گرفته تا تربيت فرزندان و اداره كردن خانه و ... بنابراين نگران نباشيد، اينجا هم من فداكاری می كنم و برای نجات جان شما خودم را فدا می كنم

مردها كه اشك در چشمانشان پر شده بود و از اينهمه فداكاری احساساتشان به شدت تحريك شده بود، همگی دستهايشان را از ريسمان رها كردند كه برای زن دست بزنند كه ...
و زن به سلامت به مقصد رسيد ستنی

پسر بچه ای وارد يک بستنی فروشی شد و پشت ميزی نشست. پيشخدمت يک ليوان آب برايش آورد.
پسر بچه پرسيد: يک بستنی ميوه ای چند است؟ پيشخدمت پاسخ داد: پنجاه سنت. پسر بچه دستش را
در جيبش فرو برد و شروع به شمردن کرد. بعد پرسيد : يک بستنی ساده چند است؟ در همين
حال تعدادی از مشتريان در اتتظار ميز خالی بودند. پيشخدمت با عصبانيت پاسخ داد : 35 سنت. پسر دوباره
سکه هايش را شمرد و گفت: لطفا يک بستنی ساده. پيشخدمت بستنی را آورد و به دنبال کار خود رفت.
پسرک نيز پس از خوردن بستني پول را به صندوق پرداخت و رفت. وقتی پيشخدمت بازگشت، از آنچه ديد حيرت کرد
.
آنجا در کنار ظرف خالی بستنی دو سکه پنج سنتی و پنج سکه يک سنتی گذاشته شده بود برای انعام پيشخدمت مردي در نمايشگاهي گلدان مي فروخت . زني نزديك شد و اجناس او را بررسي كرد . بعضي ها بدون تزيين بودند، اما بعضي ها هم طرحهاي ظريفي داشتند

زن قيمت گلدانها را پرسيد و شگفت زده دريافت كه قيمت همه آنها يكي است

او پرسيد:چرا گلدانهاي نقش دار و گلدانهاي ساده يك قيمت هستند ؟چرا براي گلداني كه وقت و زحمت بيشتري برده است ، همان پول گلدان ساده را مي گيري؟

فروشنده گفت: من هنرمندم .

قيمت گلداني را كه ساخته ام مي گيرم. زيبايي رايگان است مردي براي اصلاح به آرايشگاه رفت
در بين كار گفتگوي جالبي بين آنها در مورد خدا صورت گرفت
آرايشگر گفت:من باور نميكنم خدا وجود داشته با شد
مشتري پرسيد چرا؟ آرايشگر گفت : كافيست به خيابان بروی و ببيني
مگر ميشود با وجود خداي مهربان اينهمه مريضي
و درد و رنج وجود داشته باشد؟
مشتري چيزي نگفت و از مغازه بيرون رفت
به محض اينكه از آرايشگاه بيرون آمد
مردي را در خيابان ديد با موهاي ژوليده و كثيف
با سرعت به آرايشگاه برگشت و به ارايشگر گفت
مي داني به نظر من آرايشگر ها وجود ندارند
مرد با تعجب گفت :چرا اين حرف را ميزني؟
من اينجاهستم و همين الان موهاي تو را مرتب كردم
مشتري با اعتراض گفت
پس چرا كساني مثل آن مرد بيرون از آريشگاه وجود دارند
"
آرايشگر ها وجود دارند فقط مردم به ما مراجعه نميكنند
مشتري گفت دقيقا همين است
خدا وجود دارد فقط مردم به او مراجعه نميكنند!
داستان های کوتاه , ,




خواص غذایی
نوشته شده در چهار شنبه 28 دی 1390
بازدید : 504
نویسنده : سجادرشیدی

گوشت بوقلمون باعث آرامش و سرحالي مي‌شود

بوقلمون در گروه ماكيان قرار دارد و از نظر تركيبات بيشتر به گوشت مرغ شبيه است. گوشت بوقلمون بدون پوست به طور طبيعي چربي كمي دارد و معادل يك گرم چربي در هر 30 گرم گوشت آن است و كساني كه داراي رژيم غذايي كم‏ چرب هستند، مي‏توانند از آن استفاده كنند.

گوشت بوقلمون باعث آرامش و سرحالي مي‌شود

يك متخصص تغذيه گفت: بوقلمون كلسترول بد خون را كاهش مي‏‏دهد كه آرامش و سرحالي ايجاد مي‏كند، از سرطان جلوگيري مي‏كند و سيستم ايمني را تقويت مي‏كند.
مرتضي صفوي در گفت‌و‌گو با خبرنگار اجتماعي فارس، افزود: بوقلمون در گروه ماكيان قرار دارد و از نظر تركيبات بيشتر به گوشت مرغ شبيه است. گوشت بوقلمون بدون پوست به طور طبيعي چربي كمي دارد و معادل يك گرم چربي در هر 30 گرم گوشت آن است و كساني كه داراي رژيم غذايي كم‏ چرب هستند، مي‏توانند از آن استفاده كنند.

وي گفت: 150 گرم گوشت بوقلمون حدود نيمي از اسيد فوليك مورد نياز روزانه را تأمين مي‌كند و منبع خوبي از پروتئين، سلنيوم، روي و پتاسيم و ويتامين‏هاي b1 ، b3 ، b6 و b12 و اسيد آمينه تريپتوفان است.
اين متخصص تغذيه افزود: بوقلمون كلسترول بد خون را كاهش مي‏‏دهد كه آرامش و سرحالي ايجاد مي‏كند، از سرطان جلوگيري مي‏كند، ترشح هورمون تستسترون را افزايش مي‏دهد و سيستم ايمني را تقويت مي‏كند.
صفوي گفت: گوشت سفيد و بدون پوست بوقلمون يك ماده غذايي با پروتئين بالا و چربي كم است كه براي كساني كه بايد غذاهاي كم چرب مصرف كنند مي‌تواند مفيد باشد.
اين متخصص تغذيه اضافه كرد: قسمت روشن‏تر گوشت بوقلمون كه بدون پوست باشد، داراي چربي، چربي اشباع و كلسترول كمتري از گوشت مرغ و گاو است. اسيد آمينه تريپتوفان براي فعاليت سلول‏هاي t لازم است و سلول‏هاي t يك نوع از سلول‏هاي سيستم ايمني بدن هستند كه سلول‏هاي سرطاني را از بين مي‏برند و در فقدان تريپتوفان، سلول t فعال مي‏ميرند.
صفوي گفت: ناقلان عصبي از اسيدهاي آمينه تشكيل مي‏شوند و ناقل عصبي به نام "سروتونين " از اسيد آمينه تريپتوفان تشكيل شده است. سروتونين باعث سرحالي و آرامش در بدن مي‏شود به همين علت مصرف غذاهايي مثل بوقلمون باعث سرحالي مي‏شود.
اين متخصص تغذيه اضافه كرد: اسيدآمينه تريپتوفان نقش اساسي در سيستم ايمني بدن به عهده دارد و مطالعه‌اي كه بر روي موش‏ها نشان داد كه متابوليت‏هاي تريپتوفان (مولكول‏هاي ناشي از تجزيه تريپتوفان در بدن) اثر داروهايي را دارند كه براي كاهش علائم بيماري ام اس استفاده مي‏شوند.
صفوي گفت: كمبود پروتئين در برنامه غذايي مردان مسن، منجر به افزايش گلوبولين باند شده با هورمون جنسي و كاهش فعاليت هورمون تستسترون مي‏شود كه كاهش اثر تستسترون باعث كاهش عملكرد جنسي و توده عضلاني و گلبول‏هاي قرمز خون مي‏شود و منجر به پوكي استخوان مي‏شود.
اين متخصص تغذيه افزود: اسيد آمينه تريپتوفان نقش مهمي در خواب دارد و باعث بهبود خواب در مبتلايان به بي‏خوابي مزمن مي‏شود. گوشت بوقلمون داراي اسيد آمينه پورين است كه مبتلايان به نقرس بايد آن را به ميزان خيلي كم مصرف كنند.
وي بيان كرد: گوشت بوقلمون داراي مقدار كمي اگزالات است و بيماران مبتلا به سنگ كليه اگزالاتي خيلي كم بايد آن را مصرف كنند كه بوقلمون‏هايي كه به طور طبيعي و ارگانيك پرورش داده مي‏شوند، هيچ نوع هورمون و آنتي بيوتيكي در بدن خود ندارند.
صفوي افزود: تقريباً تمام چربي بوقلمون در پوست آن موجود است و گوشت تيره رنگ آن چربي بيشتري از گوشت روشن‏تر (سفيد) آن دارد كه قبل از پختن گوشت بوقلمون تمام پوست آن را جدا شود و افراد مبتلا به چربي خون بالا،‌ بهتر است از گوشت روشن‏تر آن استفاده كنند.

 

 

فواید خوردن ماکارونی

آیا می دانید ماکارانی دارای چه فوایدی می باشد و به چه علت خوردن این غذا توصیه می شود؟

این متخصص تغذیه افزود: ماکارونی به دلیل داشتن آهن و روی می‌تواند برای کسانی که کم‌خون هستند، مفید باشد.
یک متخصص تغذیه گفت: ماکارونی‌ها معمولاً سرشار از ویتامین‌های گروه b هستند و به علت داشتن آهن و روی برای افراد کم خون مفید هستند.
مرتضی صفوی افزود: ارزش تغذیه ای ماکارونی وابسته به آردی است که در تهیه آن استفاده می‌شود. در ماکارونی املاحی مانند روی، کلسیم و فسفر وجود دارد.
وی گفت: برای تهیه ماکارونی باید از آرد با کیفیت بالا استفاده کرد. ماکارونی حاوی ویتامین های گروه b است که موجب آرامش بدن می‌شود و بر روح و روان افراد اثر مثبتی دارد.
این متخصص تغذیه افزود: ماکارونی به دلیل داشتن آهن و روی می‌تواند برای کسانی که کم‌خون هستند، مفید باشد.
صفوی گفت: ماکارونی هیچ گاه به تنهایی مصرف نمی‌شود و بیشتر با مواد غذایی که دارای پروتئین بالایی هستند، مانند پنیر، گوشت و ماهی مصرف می‌شود.
وی افزود: ارزش بیولوژیکی ماکارونی نسبت به هر غذای دیگر به خاطر تکمیل شدن پروتئین آن و همچنین تأمین اسید آمینه‌های ضروری افزایش پیدا می‌کند

 

 

 

 

آنچه از آبگوشت نمی‌‌دانید

آنچه از آبگوشت نمی‌‌دانید

همه دایره‌المعارف‌هایی که درباره ایران تالیف شده‌اند، مدخل «آبگوشت» دارند. شاید باور نکنید اما آبگوشت در کنار همه نام‌ها و نامداران فرهنگ ایرانی، در دایره‌المعارف‌های تخصصی بدل به مدخلی مفصل شده اما در منوی هیچ یک ازرستوران‌های تهران آبگوشت نیست! برای خوردن آبگوشت باید به خانه، چایخانه، قهوه‌خانه یا دیزی‌سرایی رفت. آن هم فقط سر ظهر، نه قبل و نه بعد از آن. از قدیم دکان‌هایی هستند که به طور تخصصی هر کدام یک خوراک بیشتر نمی‌پزند؛ چلوکباب‌ها، در منوی رستوران‌های ایران جایی ندارند! و به همین خاطر است که در کتابچه‌های راهنمای ایرانگردی برای خارجیان هم فقط فرق پلو و چلو و شرح انواع کباب‌ها آمده است. هر جای دیگر جهان که بود، این تنوع خوراکی را جاذبه‌ای سیاحتی می‌کردند و دست‌کم درمنوهای وطنی جایی به آن می‌دادند.

 


آبگوشت به هزار و یک دلیل از خوراک‌های کهن ایرانیان است. یکی از این دلایل، شیوه کوچی و عشایری زندگی نیاکان ایران، برپایه فرهنگ دامپروری است. ایرانیان حتی هنگامی که شهرهای کهنی همچون همدان و شوش و پارسه را ساخته بودند، به معنی واقعی یکجا‌نشین نشده بودند و باز شاهان و درباریان، همانند مردمان در راه این شهرها ییلاق و قشلاق می‌کردند. این جا‌به‌جایی فصلی، حتی تا چند دهه پیش، میان قشلاق تهران و ییلاق شمیران هم، برای بعضی خانواده‌های متمول، متداول بود. پس گمان نکنید که زندگی کوچی با پایتخت 200ساله اخیر ایران نسبتی ندارد.

آبگوشت، محصول زندگی یکجا‌نشینی است و کباب، خوراک زندگی کوچ‌نشینی و کوچندگان تنها هنگامی که به مقصد نهایی می‌رسیدند، فرصت و شرایط بارگذاشتن آبگوشت را می‌یافتند. اگر به مستندهای این نیم قرن که از زندگی عشایر ایران ساخته شده، نگاهی بیندازید، گله‌های چندهزار سَری را می‌بینید که هر یک از بزها، گوسفندان، گاوان و اسبان برای صاحبانشان مهم و محترم‌اند و جان دامداران به جان دام بسته است و بسیار کم پیش می‌آید که دام را سرببرند و جز از شیر و فرآورده‌های شیری آنها، تغذیه نمی‌کرده‌اند. اما در راه ناهموار و پرخطر کوچ هر روزه چند سَر از این دام‌های سلامت و پروار، ناکار و تلف می‌شده‌اند و عشایر پیش از آنکه دام، جان بدهد، آنها را سر می‌بریدند و کباب شام را به راه می‌کردند.
کوچ، زمانبندی داشت و می‌بایست که به موقع به مقصد می‌رسیدند وگرنه هزار و یک ضرر و خطر طبیعی، در راه بود. پس فرصت بارگذاشتن آبگوشت تا رسیدن به مقصد، درسفر دست نمی‌داد. آبگوشت ظهر فردا را، از شب قبل باید بار‌گذاشت و پیشترمقدمات و مخلفات آن را مهیا‌کرد که این همه، جز در یکجانشینی ممکن نبوده و نیست.

دیگر اینکه بساط کباب را به سادگی با سیخی چوبی نیز در بیابان می‌توان به راه کرد اما آبگوشت جز در ظرف پخته نمی‌شود. ساکنان فلات ایران هزاران سال پیش، نخستین ابزار و ظرف‌ها را از چوب و سنگ ساختند. اما ظرف چوبی روی آتش کارکردی نداشت و تنها ظرف‌های سنگی به کار می‌آمدند. پس از آن بود که توانایی ساخت سفال حاصل شد و انواع و اقسام ظرف‌ها شکل گرفت.

هزاره‌ها ظرف‌های سفالین به کار می‌رفتند، تا انسان ایرانی به راز سنگ‌های معدنی و آب‌کردن و ریخته‌گری فلزات پی برد و از آن ابزار و ظرف ساخت و ظروف فلزی را به میان آورد. جالب است که آبگوشت، هنوز که هنوز است در سه ظرف سنگی، سفالی و فلزی، طبخ و میل می‌شود. انواع دیزی سنگی و سفالی و رویی (رویی به معنای رویین یعنی ساخته شده از فلز روی که به زبان عامیانه به آن روحی هم می‌گویند) هنوز به شیوه هزاره‌های دور، در ایران ساخته و به کاربرده می‌شود واین سه نوع دیزی، یادگاری است از سه عصر سنگ و سفال و فلز در باستان‌شناسی.



در قدیم پلو یا چلو را در مجمعه‌های بزرگی می‌کشیدند، که به آنها «قاپ» یا «قاب» می‌گفتند و چند نفر با دست از یک قاپ مشترک، غذا می‌خوردند. ممکن بود که چند آدم بزرگ و پرخور با پیری یا کودکی نحیف و کم‌غذا در قاپی همسفره و
هم‌غذا ‌شوند. این بود که تقسیم غذا عادلانه نبود و یکی به اصطلاح، قاپ دیگری را می‌دزدید و غذای بیشتری می‌خورد. این بود که ایده «قاپ شخصی» به میان آمد که برای هر کس قاپ کوچکی غذا بکشند و آن را در پیش وی بگذارند. این بود که این «پیش‌قاپ» را «بُشقاب» نامیدند. یک قاپ بزرگ پر از غذا سر سفره می‌آمد و چند قاپ کوچک خالی (بُش به ترکی: خالی) گِرد آن می‌چیدند و برای هر بشقاب، جدا غذا می‌کشیدند.

اما آبگوشت چه برای یک تن پخته شود، چه هزار تن، محتوای هر دیزی جدا، درون خود آن می‌پزد و گوشت و نخود و آب، برای هر دیزی به پیمانه برابر ریخته می‌شود و تبعیضی در میان نیست. مانند پلو همه را در یک دیگ نمی‌پزند و پس از پخت، غذا را نمی‌کشند، بلکه اول سهم خام هر دیزی کشیده می‌شود و پس از تقسیم، پخت آغاز می‌گردد.

پختن و خوردن آبگوشت کار ساده‌ای نیست. شاید همگان به پختن آن کاری نداشته باشند اما همه از خوردن آن لذت می‌برند. اما اگر یک خارجی از راه برسد و یک دیزی سنگی داغ با سنگک و ریحان جلویش بگذارید، شاید لذتی از لذیذی آن نبرد. چراکه خوردن آبگوشت آموزش می‌خواهد. با قاشق از دهانه تنگ دیزی چیز زیادی بیرون نمی‌آید، مگر اینکه دیزی را کج کنید و برای کج کردن هم، دست خواهد‌سوخت، مگر آنکه با تکه نانی گوشه ظرف را بگیرید و در این کار حتی دستمال کاغذی هم، کمک تکه نان را نخواهد کرد. البته بعضی از دیزی‌های سفالی دو دسته کوچک در دو طرف دارند که در این موقع به دستگیری خورنده می‌‌آیند.

آبگوشت دو بخش دارد، بخش « تَر» که به آن «ترید» می‌گوییم و بخش «خشک» که «کوبیده» می‌خوانیم. همان آب و گوشت که روی هم آبگوشت را پدید آورده‌اند.تقریبا با هم پخته می‌شوند اما جدا خورده می‌شوند. اما عمل‌آوردن این دو بخش به عهده آشپز نیست و شاید تنها خوراکی باشد که خورنده نیز در کار طبخ شریک است. اگر این دو بخش را جدا نکنید، تبدیل به سوپی نه چندان دلچسب خواهد شد واگر هر یک از این دو بخش را خوب به عمل نیاورید، یعنی مثلا کوبیده را آب‌دار بردارید، لطفی نخواهد داشت. خلاصه آنکه آبگوشت‌خوردن کار هر کسی نیست و اگربرای نخستین بار کسی سر سفره آبگوشت بنشیند، بی‌راهنما به راحتی از ماجرا سردر نخواهدآورد.



گوجه‌فرنگی و سیب‌زمینی دو جزء لاینفک آبگوشت‌های امروزی‌اند و برای ایرانیان شاید تصور آبگوشت‌ بی‌سیب‌زمینی و گوجه‌فرنگی ممکن نباشد. اما شاید ندانید که این دو محصول فرنگی تا صد سال پیش از این، در ایران ناشناخته بوده‌اند. اما آبگوشت پیش از واردات این دو نیز، با گوشت و آب و نخود، آبگوشت بوده. ایرانی همان‌طوری این دو محصول فرنگی را در دیزی کرد و به آن دو رنگ ایرانی بخشید که جانشینان یونانی اسکندر و مغولان وارث چنگیز را به ایرانیانی اصیل و ایراندوست تبدیل کرد.

با وجود این همه کتاب آشپزی و مردم‌شناسی تا به امروز به آبگوشت این‌گونه نگاه نکرده بودیم. چراکه ما گاهی از کنار میراثمان سهل‌انگارانه به سادگی ‌گذشته‌ایم و ظرائف و لطایف فرهنگی نهفته در آنها را ندیده‌ایم. آبگوشت، عصاره فرهنگ ایرانی است و هزاره‌ها تاریخ و نکته در آن خفته است و همه قوت آن به ارزش غذایی‌اش نیست و اگر دقیق به آن بنگریم جان فرهنگ نیاکانمان را در پیاله‌ای از آن خواهیم دید. پس لقمه‌ای از آن را هم نباید هدر داد.

 

 

خواص ابلیمو

خیلی ها مزه تش آب لیمو را در غذاها دوست دارند اما آیا می دانستید که می توانید از آب لیمو فایده های بسیار بیشتری ببرید؟ بله، آب لیمو فواید شگفت انگیزی در زندگی روزمره شما دارد. وقتی با این فواید آشنا شوید خیلی خیلی بیشتر از آب لیمو در زندگیتان استفاده خواهید کرد.

لیمو یکی از مرکبات ارزان و فراوان است که برای استفاده های آشپزی و دارویی که دارد مشهور است. از این ماده برای درست کردن بسیاری غذاها مثل کیک لیمو، مرغ لیمو و نوشیدنی هایی مثل لیموناد استفاده می شود. هچمچنین یکی از متداولترین چاشنی ها غذا به شمار می رود. آب لیمو از 5% اسیدسیتریک تشکیل شده که همین مزه ترشی به آن می دهد. لیمو یک منبع بسیار خوب از ویتامین c آموزش پخت غذا , ,




غذای ایرانی
نوشته شده در دو شنبه 19 دی 1390
بازدید : 438
نویسنده : سجادرشیدی

خورشت باميه با سويا

خورشت باميه با سويا



مواد لازم:
سويا يک پيمانه
لپه پخته شده نصف پيمانه
گوجه فرنگي 6عدد
باميه نيم کيلو
نمک، فلفل قرمز، زردچوبه به مقدار لازم
زعفران و آبليموي تازه به مقدار لازم
روغن زيتون به مقدار لازم

طرز تهيه :
سويا را با زعفران و زردچوبه و نمک نيم ساعت بجوشانيد و آب آن را خوب بگيريد و بدون روغن تفت دهيد ، لپه ها را به آن اضافه کرده و کمي تفت دهيد، باميه ها را در ظرفي ريخته و حدود 30 دقيقه با آب و نمک بجوشانيد و بعد در صافي ريخته و با آب بشوييد وقتي آب آن خوب گرفته شد آنها را نيز در ماهي تابه بدون روغن تفت دهيد تا لزجي آن کاملا گرفته شود و در نهايت باميه ها را به همراه گوجه فرنگي به بقيه ي مواد اضافه کرده و به مدت نيم ساعت بگذاريد بپزد تا خورشت خوب جا بيفتد و بعد همراه با روغن زيتون ميل کنيد.

نکته: براي اينکه باميه ها لزج نشوند بهتر است هنگام تميز کردنشان آنها را به طور کامل از ته جدا نکنيد و کمي از ساقه شان را نگه داريد.

 

 

 

 

آش لپه مخصوص فصل پاییز ( گیاهی )!

[IMG][/IMG]

با شروع فصل پاییز و متغیر بودن هوایی که قابل پیش بینی نیست معمولا افراد به خصوص بچه ها بیشتردر معرض سرماخوردگی خواهند بود، غذای پیشنهادی این هفته می تواند برای این زمانها بسیار مفید باشد.

مواد لازم برای پنج نفر:
لپه نصف پیمانه
سویا 1 پیمانه
خرده برنج نصف پیمانه
عدس نصف پیمانه
سبزی آش 1 کیلوگرم
نعناع و جعفری 200 گرم
روغن زیتون به میزان لازم
آب به میزان لازم
نمک وزردچوبه به میزان لازم

طرز تهیه:
لپه ی خیس کرده را یک ساعت بپزید، سویا را نیز به مدت نیم ساعت با آب و زردچوبه و برنج جداگانه پخته، پس از پخته شدن، لپه، عدس و سبزیها را به آن اضافه کنید و به مدت 45 دقیقه با حرارت ملایم طبخ دهید، باید مراقب باشید که ته نگیرد و با فاصله ای نه چندان زیاد آنها را به هم بزنید پس از آماده شدن با روغن زیتون نوش جان شود.

نکته:این طریقه ی پخت گیاهی آش لپه است در صورت تمایل می توانید به جای سویا از گوشت نیز استفاده کنید.

 

 

 

خورش قیمه آلو

مواد لازم
گوشت بدون استخوان 500 گرم
لپه 150 گرم
روغن مايع 100 گرم
آلوخشك 200 گرم
پياز 100 گرم
رب گوجه‌فرنگي يک قاشق چايخوري
ليموعماني سه عدد
زردچوبه و دارچين از هر كدام يك قاشق چايخوري
آب، نمك، فلفل و روغن به ميزان لازم

http://axchi.webphoto.ir/photos/ax191981.jpg
خورش قیمه آلو

طرز تهيه
پياز را خرد كرده و سرخ مي‌كنيم. وقتي طلايي شد گوشت را خرد كرده و داخل پياز مي‌ريزيم. سپس رب‌گوجه‌فرنگي، زردچوبه، دارچين، نمك و فلفل را اضافه مي‌كنيم. آن‌گاه لپه را شسته و به بقيه مواد مي‌افزاييم و به اندازه سه ليوان آب ريخته تا با شعله ملايم خوب پخته شود.
پس از پخته شدن، ليموعماني را از پوست در آورده و در خورش مي‌ريزيم. آلو را كه از قبل با آب گرم خيس كرده بوديم داخل خورش ريخته و به مدت 20 دقيقه با آلو مي‌جوشانيم تا خورش جا بيافتد و آماده شود.

 

 

 

خورش چغاله بادام

مواد لازم
چغاله 500 گرم
سبزي شامل نعنا و جعفري 300 گرم
گوشت گوسفندي 500 گرم
آبغوره یکچهارم پيمانه
نمك، فلفل و زرد چوبه به ميزان لازم
روغن دو قاشق غذاخوري

http://axchi.webphoto.ir/photos/ax696303.jpg
خورش چغاله بادام

طرز تهيه
سبزي را خرد كرده به همراه روغن تفت مي‌دهيم. گوشت، زردچوبه و فلفل را به سبزي اضافه كرده كمي ديگر تفت مي‌دهيم. حدود سه ليوان آب به مواد اضافه مي‌كنيم تا گوشت به مدت يك ساعت بپزد. سپس چغاله‌ها را اگر درشت هستند از طول دو نيمه مي‌كنيم و اگر كوچك باشند درسته به خورش اضافه مي‌كنيم و اجازه مي‌دهيم يك ساعت ديگر بپزد. آبغوره و نمك را اضافه كرده مي‌گذاريم تا خورش جا بيفتد

 

 

 

کاری قیمه

مواد لازم
گوشت خردشده بدون چربي 750 گرم
پياز يك عدد
نخودفرنگي يك پيمانه
رب گوجه‌فرنگي يك قاشق غذاخوري
ادويه‌كاري يك قاشق غذاخوري
آب، نمك، زردچوبه به ميزان لازم
روغن به ميزان لازم
تخم گشنيز نصف قاشق چايخوري
فلفل قرمزكوبيده نصف قاشق چايخوري
ماست یکسوم پيمانه


کاری قیمه

طرز تهیه
پیاز را رنده كرده و در روغن با زردچوبه سرخ مي‌كنيم سپس گوشت را اضافه كرده و به همراه رب گوجه‌فرنگي در پياز سرخ مي‌كنيم بعد آب ريخته و مي‌گذاريم گوشت بپزد وقتي گوشت پخته شد، نخودفرنگي، تخم گشنيز، ادويه‌كاري، نمك و فلفل را اضافه كرده و مي‌گذاريم 35 دقيقه ديگر با شعله ملايم بپزد، سپس ماست را اضافه مي‌كنيم و ده دقيقه ديگر مي‌پزيم. (اين غذا را بايد دائما هم بزنيد تا ته نگيرد) پس از اين ده دقيقه غذا آماده سرو است.

 

 

مواد لازم
گوشت گوسفندي 500 گرم
آلو خورشي 200 گرم
بِه 300 گرم
روغن مايع 100 گرم
لپه 150 گرم
پياز سرخ‌شده يك پيمانه
شكر دو قاشق سوپخوري
رب گوجه‌فرنگي 100 گرم
نمك، فلفل و دارچين به ميزان لازم

http://axchi.webphoto.ir/photos/ax738776.jpg
خورش به

طرز تهيه
ابتدا گوشت خردكرده را خوب مي‌شوييم و با مقداري روغن مايع همراه با پياز داغ تفت مي‌دهيم، بعد لپه را داخل آن به مقدار سه دقيقه حرارت مي‌دهيم و رب و ادويه‌ را اضافه مي‌كنيم. مي‌گذاريم با حرارت ملايم پخته شود، بِه را اضافه كرده و آلوي خيس شده را نيز به مواد مي‌افزاييم تا زماني كه خوب بپزد. شكر و آبليمو زده و به مدت يك ربع آرام مي‌جوشانيم تا طعم آلو و آبليمو داخل خورش برود و سپس سرو مي‌كنيم

 

 

یتیمچه

یتیمچه

مواد لازم
برای چهار نفر
بادنجان سه عدد
گوجه‌فرنگي پنج عدد
پياز چهار عدد
سيب‌زميني دو عدد
فلفل دلمه‌اي رنگي دو عدد


:: موضوعات مرتبط: آموزش پخت غذا , ,



نکته
نوشته شده در دو شنبه 19 دی 1390
بازدید : 497
نویسنده : سجادرشیدی

چند نكته

اول:
از جمله نتايجي كه از بحث وجود ذهني بدست مي‌آيد آن است كه آنچه خارجي بودن عين ذات آن است هرگز به ذهن نمي‌آيد و هيچ‌گاه نمي‌تواند وجود ذهني داشته باشد. بنابراين، اموري مانند: حقيقت‌ هستي و حقيقت واجب‌الوجود هرگز به ذهن نخواهند آمد، زيرا در صورتي‌كه اين امور به ذهن منتقل شوند، يا با حفظ ذات خود به ذهن منتقل مي‌شوند و يا با انقلاب در ذات به ذهن منتقل مي‌شوند. صورت اول محال است زيرا فرض ما آن است كه ذات آنها همان خارجي بودن است و هرگز نمي‌تواند ذهني شوند. در صورت دوم نيز اولاًَ انقلاب در ذات آنها پيش خواهد آمد كه محال است و ثانياً با وجود ذهني سازگار نيست، زيرا گفتيم كه در وجود ذهني امور خارجي با حفظ ذاتياتشان به ذهن منتقل شوند.
نتيجه‌ي كه از بحث بالا مي‌توان گرفت آن است كه به حقيقت واجب‌الوجود و يا حقيقت هستي هرگز نمي‌توان علم حصولي پيدا كرد و علم حصولي كه از اين گونه حقايق حاصل مي‌شود علم ماهوي نيست بلكه حكايت‌هايي مفهومي است.
انتقال ناپذير بودن اموري كه خارجي بودن آنها عين ذات آنهاست را مي‌توان با انتقال ناپذير بودن مفاهيمي كه ذهني بودن عين ذات آنهاست به خارج از ذهن مقايسه كرد. يعني همان‌طور كه مفاهيمي مانند: كلي، جنس، نوع، كه به اصطلاح معقولات ثانية منطقي ناميده مي‌شوند هرگز به خارج از ذهن منتقل نمي‌شوند، اموري نيز كه خارجي بودن عين ذات آنهاست هرگز به ذهن منتقل نخواهد

شد

دوم:
همانطور كه پيش از اين بارها تكرار شد، نبايد مباحث مربوط به وجودذهني را كه وجودي است ظلّي با بحث‌هاي مربوط به علم (كه وجودي است خارجي) با يكديگر مخلوط كرد. به همين دليل است كه اصولاً اين دو بحث در فلسفه اسلامي با دو عنوان جداگانه طرح شده‌اند.
همچنين بين مسايل وجود ذهني و مسألة معرفت و شناخت نيز تفاوت وجود دارد. در وجود ذهني سخن از حضور ظلي معلوم در ذهن است و در بحث از شناخت، سخن از عينيت يا مغايرت صورت ذهني با واقعيت خارجي و نيز نحوة دلالت و حكايت صورت ذهني است.
بحث از شناخت كه با عنوان‌هايي مانند: «معرفت شناسي»، «شناخت شناسي»،‌ «نظريه‌المعرفه» و «اپيستمولوژي» طرح مي‌شوند، از نظر مقام ثبوت و جايگاه حقيقي از مهمترين مسايل فلسفي است و به همين جهت نيز در فلسفه‌هاي معاصر غربي از جايگاه ويژه‌اي برخوردار است. ولي از نظر مقام اثبات و استدلال جايگاهش درميان بقية بحثهاي فلسفي از بحث‌هايي است كه پس از روشن شدن بعضي از مبادي فلسفه مانند: اصالت وجود و در ضمن بحث‌هايي نظير وجود ذهني يا وجود علم به آن پرداخته مي‌شود.
مرحوم علامة طباطبايي(قدس سره) در كتاب اصول فلسفه و روش رئاليسم اين بحث را به همين جهت از ديگر بحث‌هاي فلسفي مقدم داشته‌اند و چند مقاله را (نظير مقالة سوم، پيرامون ارزش معلومات) به آن اختصاص داده‌اند

سوم:
معمولاً در كتابهاي فلسفي دربحث وجود ذهني اشكالي مطرح مي‌شود كه ناشي از مادي پنداشتن علم است و درپاسخ به آن، به همان مناسبت، بحثي دربارة تجرد علم و چگونگي دست‌يابي به علم طرح مي‌شود. آن اشكال اين است كه ما صورت‌هاي عظيم و وسيعي را با همان خصوصيات و ويژگيهايشان در ذهن تصور مي‌كنيم، مثلاً كوه‌هاي بلند و صحراهاي گسترده‌اي را در خيال خود به تصوير مي‌كشيم. حال اگر همين مقادير عظيم در ذهن موجود باشند لازمه‌اش آن است كه در مغز ما كه جاي بسيار كوچكي است آن صورتهاي عظيم جاي گرفته ‌باشند و اين امر محال است. در پاسخ گفته مي‌شود كه نفس و قواي آن مادي نيستند و مجردند و اشكال فوق از مادي پنداشتن نفس و قواي آن ناشي شده‌است. اشكال كننده براي توجيه اشكال خود بايد جسماني بودن تصورات خيالي و صورت‌هاي حسي و جسمي بودن قواي خيالي و حسي و همچنين اين كه صورتهاي ذهني در قواي ادراكي نفس حلول مي‌كنند و قواي ادراكي محل آنها مي‌شود را، ثابت كند. در حالي كه در گفتار آن هيچ اثري از دليل و برهان در اين موارد ديده‌ نمي‌شود.
مطابق مباني حكمت متعاليه و حكمت اشراق، قواي حسي و خيالي (با پذيرش همة امور طبيعي و فيزيكي) هيچ كدام درك كنندة صورتهاي علمي نيستند و تنها ابزار و به اصطلاح علت اعدادي بر درك و مشاهدة نفس مي‌باشند.
شيخ اشراق به تبعيت از حكماي ايران باستان و رواقيون مدعي است كه با فراهم آمدن علت‌هاي اعدادي، نفس صورت‌هاي مقداري را در مثال اعظم كه همان مثال منفصل است مشاهده مي‌كند. اما صدرالمتألهين براين اعتقاد است كه قواي مذكور، آلات و اسبابي هستند كه نفس به وسيلة آنها صور مثالي و برزخي اشيا را در مثال متصل، از خود صادر نموده و در همان موطن آنها را مي‌شناسد.
با اين توضيح كه، از اين پس به اثبات خواهد رسيد كه جهان هستي مشتمل بر سه عالم است كه با يكديگر ارتباط علي و معلولي دارند. پايين‌تر از همه، جهان طبيعت و ماده است. بالاتر از آن عالم مثال است كه موجودات آن عالم جهت و مكان ندارد ولي مقدار و شكل دارند و به همين جهت از تجرد كامل برخوردار نيستند. بالاتر از اين عالم هم عالم عقل قرار دارد كه موجودات اين عالم كاملاً از ماده و خصوصيات مادي بركنارند، يعني نه جهت و مكاني دارند و نه شكل و مقدار. علم در انسان نيز در سه مرحله در نفس قرار دارد: يك مرحله اختصاص به علوم حسي دارد مرحلة دوم علوم خيالي است و مرحلة سوم علوم عقلي. علوم حسي داراي جهت خاص و شكل و مقدار مخصوص‌اند. علوم خيالي تنها شكل و مقدار دارند و علوم عقلي از همة اين خصوصيات مبرا هستند. به مرحله‌اي از نفس كه علوم خيالي را درك مي‌كند مثال متصل مي‌گويند دربرابر مثال منفصل كه همان عالم مثال است كه در خارج از نفس انساني قرار دارد.
صورتهاي طبيعي و مادي با حواس ظاهري درك مي‌شوند و وجود مثالي كه غير از وجود طبيعي است با قواي باطني دريافت مي‌شود. بلكه بايد گفت كه نفس مجرد توسط قواي باطني، صورتهاي مثالي را درك مي‌كند و توسط قواي ظاهري صورتهاي مادي را ادراك مي‌نمايد. از اين رو نقس توسط حواس و قواي ظاهري به وجود مادي اشيا استدلال مي‌كند وتوسط قواي باطني خود، عالم مثال را اثبات مي‌نمايد و با درك حقايق عقلي و نيز با درك ذات خود، به وجود عالم عقل راه پيدا مي‌كند.
ابتدا از طريق حواس، اشياء مادي مشاهده مي‌شوند و چون شيء مادي از بين برود و يا آن كه از دسترس حس خارج شود، انسان آن را با همان خصوصيات كه پيش از آن مشاهده شده در قوة خيال حاضر مي‌يابد، قوة خيال وسيلة نگهداري و حفظ صورتهايي است كه از طريق حس دريافت شده‌اند و امتياز آن با متخيله اين است كه متخيله به تصرف دريافتهاي حس و داشته‌هاي خيال و وهم مي‌پردازد و صورتهاي جديدي را از طريق تجزيه و تركيب صورتهاي پيشين ايجاد مي‌كند وبه همين دليل آن را متصرفه نيز مي‌گويند. اما خيال، خزينة صور حسي بوده و تصرفي زايد نمي‌كند.
صورتي كه بعد از غيبت و يا بين رفتن صورت حسي از طريق خيال در نزد نفس حاضر مي‌شود بدون شك از نحوه‌اي هستي برخوردار است، حال آن كه بنا بر فرض مزبور وجود آن در عالم طبيعت نيست. بنا براين، درعالمي ديگر كه همان مثال متصل و يا منفصل است موجود مي‌باشد.
افلاطون و حكماي بزرگ قديم نيز براين باوراند كه موجودات عالم مثال قائم به وجودي هستند كه درمكان يا جهتي مادي نيست و آن عالم واسطه و برزخ دو عالم عقلاني و حسي است. زيرا موجودات عقلي علاوه بر تجرد از ماده، از لوازم ماده نيز كه عبارت از مكان، شكل، مقدار و رنگ و مانند آنهاست، به طور كلي منزه مي‌باشند. موجودات مادي وابسته به ماده و عوارض مخصوص مادي‌اند ولي صورتهاي عالم مثال به خاطر منزه بودن از جهت و مكان مادي داراي نوعي تجرداند وبه خاطر داشتن مقدار وشكلاز گونه‌اي تجسيم و تجسد برخوردارند.
شيخ اشراق در دو بخش از حكمت اشراق به توضيح نقش عالم مثال مي‌پردازد. در بخش اول اثر آن را در ديدن و مشاهدة صورت‌هايي كه در آيينه پديد مي‌آيند، بيان مي‌كند و در بخش دوم به اثر عالم مثال در ادراكات خيالي مي‌پردازد.
شيخ اشراق حقيقت رؤيت و ديدن را غير از جاي گرفتن تصوير اشياء در مردمك چشم مي‌داند و معتقد است كه برخورد چشم با شيء نوراني زمينة علم حضوري نفس را نسبت به آن فراهم مي‌كند، در هنگام مشاهدة اشياء در آيينه نيز، آيينه، زمينة درك حضوري نفس نسبت به معلوم را ايجاد مي‌كند.
نظر شيخ اشراق در موارد ادراكات خيالي اين است كه صورتهاي خيالي نمي‌توانند در مغز يا هر جاي ديگر قرار داشته باشند، زيرا برخي از اين صورتها بزرگند و درمحل كوچك نمي‌توانند جاي داشته‌باشند، پس صورتهاي خيالي در مغز انسان حضور ندارند. ولي اين صورتها بر خلاف صورتهاي حسي در خارج نيز نيستند زيرا در صورتي كه در خارج يعني در طبيعت باشند هر انساني كه از حسي سالم برخوردار باشد آنها را مي‌بيند. شكي هم نيست كه اين صورتها معدوم نيز نيستند زيرا اگر معدوم بودند نه تصور مي‌شدند ونه از صورتهاي ديگر ممتاز بودند و نه حكمي از احكام ثبوتي را مي‌پذيرفتند. پس چاره‌اي جز آن نيست كه بگوييم: اين صورتها در عالمي ديگر غير از عالم طبيعت موجودند. البته آنها داراي وجود عقلاني نيز نمي‌توانند باشند زيرا حقايق عقلاني از عوارض جسماني نظير اندازه و مقدار معين مجرداند. درحالي كه صورتهاي خيالي داراي اندازه‌هاي مشخص هستند. اين عالم را كه داراي اشياء مقداري غير مادي است از جهت شباهتي كه به خيال متصل دارد، خيال منفصل مي‌نامند.
اما ديدگاه صدرالمتألهين، با شيخ اشراق در چند مورد متفاوت است. شيخ اشراق ادراكات خيالي نفس را همان صورت‌هايي مي‌داند كه در مثال منفصل وجود دارند ولي صدر المتألهين آنها را موجوداتي مي‌داند كه در درون نفس و در خيال متصل هستند و از نفس صادر مي‌شوند، يعني نفس با قوة خيال خود صورتهاي خيالي را در درون خود ايجاد مي‌كند. استدلال صدر المتألهين براي ابطال ديدگاه شيخ اشراق آن است كه اگر ادراكات خيالي همان علم حضوري نفس نسبت به مثال منفصل باشند، تصوراتي كه در اثر تصرفات قوة مخيله حاصل مي‌شود و بازيگري‌هاي بيهوده و صورتهاي زشت و شكلهاي گزافي كه متصرفه ايجاد مي‌كند بايد در مثال منفصل كه مخلوق خداوند است وجود داشته باشند درحالي كه اين امر محال است. بنابراين، اين گونه صورتها در مثال منفصل كه مخلوق خداوند است، نمي‌باشند بلكه در درون نفس انساني و در مثال متصل هستند و تا زماني كه نفس توجه به آنها داشته باشد، باقي هستند و هر گاه نفس توجه خود را از آنها برگرداند نابود مي‌شوند و برخلاف گمان شيخ اشراق، اين دسته از صورتها بدون آنكه نفس اراده كند باقي نبوده و استمرار نخواهند داشت

چهارم:
بايد در تفكيك امور سه گانة زير دقت شود: اول وجود حقيقي و خارجي كه در نفس موجود است و مفهوم يا ماهيت علم از آن حكايت مي‌كند. دوم ماهيت علم كه به تبع وجود علم موجود شده است . سوم معلوم كه در ساية علم وجود دارد.
اگر اين تفكيك رعايت شود آنچه در گفتار فلاسفه مبني بر معلوم بالذات بودن صورتهاي ذهني و معلوم بالعرض بودن حقايق خارجي آمده است، معناي دقيقتري مي‌يابد. زيرا آنچه كه علم است و عالِم ، مطابق اصل اتحاد علم و عالِم و معلوم ، با آن متحد مي‌شود، مفهوم علم و يا صورت ذهني كه در پرتو علم حاصل مي‌شود نيست، بلكه وجود علم است. پس وجود علم، معلوم بالذات است و صورت ذهني حاصل از آن معلوم بالعرض است. اما واقعيت خارجي كه صورت ذهني از آن حكايت مي‌كند با دو واسطه معلوم بالعرض است.
توضيح آن كه، در نگاه ابتدايي همان واقعيت خارجي به دليل آن كه به وساطت و از ناحية صورت علمي، معلوم انسان مي‌شود، معلوم بالعرض خوانده مي‌شود و صورت ذهني، معلوم بالذات گفته مي‌شود. ولي با تحليل گفته‌شده، معلوم بالذات همان وجود علم است و صورت ذهني معلوم بالعرض است و در نتيجه واقعيت خارجي كه به واسطة صورت علمي به آن علم پيدا مي‌شود، با دو واسطه معلوم بالعرض مي‌باشد.
ادراك عملي نفس تا قبل از مرتبة اخير ادراكي حضوري است، زيرا با حضور علم درنزد عالِم صورت علمي نيز بالتبع و بالعرض حضور به هم مي‌رساند ولي چون نوبت به مقايسة صورت علمي با وجود خارجي و حكايت ماهيت از آن مي‌رسد، علم، چهرة حصولي پيدا مي‌كند. پس در هر علم حصولي يك علم حضوري نهفته است و در علم حضوري معلوم حقيقي همان وجود مجرد خيالي يا عقلاني است. آدمي در ادراك امور مادي همواره در عالم مثال و خيال سير مي‌كند بلكه همگان در آن عالم به سر مي‌برند و شرايط مادي تنها زمينه انتقال و تحول انسان را نسبت به آن علم ايجاد مي‌كند و آنچه بيرون از عالم مثال و فوق آن است با دو واسطه وبه دو مرتبه ، معلوم و در نتيجه معلوم بالعرض است.
انسان ابتدا صورتي را در عالم مثال با يك واسطه كه همان وجود علم است مي‌يابد و آن‌گاه آنچه را يافته با وجودي ديگر كه وجود مادي و طبيعي است، مقايسه مي‌كند وبر آن تطبيق مي‌دهد و در اين تطبيق و مقايسه و حكايت كه آثار وجود خارجي يافت نمي‌شود، علم حصولي و همچنين وجود ذهني شكل مي‌گيرد


:: موضوعات مرتبط: چند نکته مهم , ,



سکه
نوشته شده در دو شنبه 19 دی 1390
بازدید : 471
نویسنده : سجادرشیدی

چرا لبه های سکه ها شیار دارند؟

همه ی ما شیارها و برجستگیهای روی حاشیه ی سکه ها را دیده ایم اما شاید مثل من تا کنون فکر نکرده بودید کارکرد آنها چیست و چرا هنگام ضرب سکه هاچنین شیارهایی را ایجاد می کنند؟این شیارها برای زیبایی تعبیه نشده اند بلکه یک دلیل مهم تاریخی پشت قضیه نهفته است.
در قدیم سکه ها از طلا و نقره ضرب می شدند و ارزش آنها برابر مقدار طلا و نقره ی به کار گرفته شده در آنها بوده.به همین دلیل برخی افراد سودجو مقداری از حاشیه ی سکه ها را می تراشیدند و از طلا و نقره ی آن استفاده می کردند بدون اینکه در ظاهر سکه تغییر چشمگیری ایجاد شود! بدین ترتیب به مرور زمان از ارزش سکه ها کاسته می شد.بنابرین حاکمان تصمیم گرفتند شیارهایی روی لبه ی سکه ها ایجاد کنند تا در صورت تراشیده شدن به سادگی قابل تشخیص باشند.

امروزه دیگر سکه ها از طلا و نقره ضرب نمی شوند اما چوت مردم به ظاهر سکه هاعادت کرده بودند دیگر تغییری در آنها بوجود نیامد.
منبع: وبلاگ لوکادیما

 


:: موضوعات مرتبط: چرا لبه های سکه شیار دارد , ,



جن
نوشته شده در دو شنبه 19 دی 1390
بازدید : 492
نویسنده : سجادرشیدی

جن چیست؟

1- جن جانوريست داراي شعور و فيزيکي غير ارگانيک که از لحاظ شان وجودي از ديد اديان پايينتر از انسان و بالاتر از حيوان جاي مي گيرد در فرهنگ فارسي به آن ديو و در فرهنگ عرب به آن جن و در فرهنگ لاتين demon ياjinn نام گرفته است. جن به معناي چيزي است که پوشيده شده و منظور پوشيده ماندن او از حواس ماست

?-
خصوصيات فيزيکي جن از ديد انسان اعجاب آور است عنصر اصلي وجودي جن آتش است وبه علت نداشتن عنصر خاک در وجودش مانند بارباپاپا مي تواند به هر شکل و اندازه اي تبديل شود و بسياري از چيزها را در يک آن جا به جا کند همچنين سرعت نقل مکان بسيار بالايي دارد مي تواند مثلا ظرف 5 دقيقه فاصله بين لاهور و تهران را طي کرده و برگرد


3-
جن ابزار ساز نيست وبه علت خصوصيات فيزيکي منحصر بفرد قادر است در هر مکان و شرايطي زندگي کند وبراي همين به خانه و مسکن نيازي ندارد زيرا سرما و گرما و باد و بوران بر او کارگر نيست جن به وسايل حمل و نقل بي نياز است و از اينجا مي توان فهميد که جن ها داراي صنعت و تکنولوژي نيستند و شهر و کاشانه اي ندارند مکان معمول زندگي آنها کوه وجنگل و دشت است

?-
جن مانند همه جانداران غذا مصرف مي کنداما به مقداري بسيار کمتر از انسان.
?-
جن ها مثل انسان جنسيت ونر يا ماده دارندتوليد مثل مي کنند و تشکيل خانواده مي دهند و به صورت جماعت زندگي مي کنند و جامعه ندارند

?-
جن نسبت به انسان زياد عمر مي کند حدود 1000 سال به بالا .جن هايي که در سوره ي جن از آنها نام برده شده که وقتي اولين بار آيات قرآن را شنيدند از شدت ازدحام داشتند بر سر هم خراب مي شدند احتمالا هنوز زنده اند جن ها مانند انسان داناونادان .فرمانده و فرمانبردار ارباب و بنده کافر و متدين شفيق و شرور دارند.وقتي که مردند از بين ميروند و نيازي به قبر و گورستان ندارند

?-
جن داراي عقل است اما نه عقل ابزار ساز و عقل فلسفي و خلاقيت هنري .عقل جن به معناي قوه ي ارزيابي امور روزمره يا همان عقل معاش و قوه تشخيص است به اضافه هوشي سرشار اعم از قدرت خواندن فکر و جستجو و يافتن گذشته و آينده

?-
جن ها مانند انسان نامگذاري مي شوند و داراي اسم و رسم و شهرت هستند داراي زبان خاص و قوه تکلم هستند و قادر به فهم زبان آدميان
?-
معروف ترين جن ابليس يا همان شيطان نام دارد که وصف حال او را شنيده ايد که چون بسيار در قرب به حق کوشيد به جايگاه فرشته هاي مقرب رسيداما چون حاضر به سجده بر انسان يعني شريک قرار دادن بر خدا نشد از درگاه رانده شد

??-
طبيعت بين جن و انسان فاصله گذارده است اين پرده عبارت است از شان وجودي آنها و هراس طبيعي هر دو از هم .جن طبيعتا انسان را مي بيند اما انسان جز در شرايط خاص قادر به رويت جن نيست

??-
جن در شرايطي قادر به تسخير انسان و انسان در شرايطي قادر به تسخير جن است انسان مسخر شده را مجنون يا ديوانه يا ديو زده و جن تسخير شده را موکل مي نامند گويند خود جنيان بر سه قسمند ديو.جن وپري که از لحاظ مکاني مادون فرشته هستند

??-
جن مي تواند در مواردي تربيت شده به انسان خدمت کند چنين سنتي در ميان جنگيران ايران و پاکستان وهند وجود دارد اما به طور کل نه بودا نه دالاي لاما نه اوليا الله و نه عرفا و نه پيامبران هيچکدام به مدد خواستن از موجوداتي که مثل انسان خطا و اشتباه و گناه مي کنند توصيه نکرده اند اما همگي وجود آنها را تاييد کرده اند

??-
جنيان مانند امواج راديويي و ماهواره اي با ما هستند ظاهر نمي شوند اما حاضرمي شوند و بعضي از انها درخانه ها و بدن شخصيت هاي ضعيف رفت و آمد مي کنند يکي از راه هاي دور کردن جنهاي مزاحم خواندن و آويختن 4 آيه از قران است که با قل شروع مي شوند و بسياري ادعيه که درکتب مختلف وجود دارند.اماراه دورکردن انسان شرورچيست!؟

??-
جن ها بعضي از ما را به شکل همزاد و غير همزاد دوست دارند و کمکمان مي کنند همينطور جواهرات و اشياي قيمتي ما ازجمله انگشترهايي با نگين سنگ (مخصوصا عقيق)را بسيار دوست دارند (ومخصوصا اگر بر آن آيات و اوراد حک شده باشند) اگر دوستمان داشته باشندو سخني باماداشته باشند بيشتربه خوابمان مي ايند و دلسوزي خود را اعلام مي کنند خيلي ازآنها خدمتگذار ارواح اوليا هستند و دست ماراگرفته اندو خيلي ها هم به کرداراکثرآدميان اهل شيطنت.بيشتر آنها بي ضررند و مثل ما گرفتار اين دنيا و درگير و دار تقدير خويشند

??-
اما آنان که ماوراي طبيعت و موجوداتش را باور ندارند چند دسته اند :کساني که انچه که نمي بينند را باور ندارند اينها معمولا فقط آنتي تزقصه هاي جن وپري مادربزرگ ها هستند که حتي زحمت دانستن کوچک ترين اطلاعاتي جز نقد داستان گرمابه هاي تاريک وکوتوله هاي پاسمي و عروسي جن ها رابه خودشان نداده اند اين تيپ آدمها از 7 سالگي که مادر بزرگه داستان هاي جن وپري را براي ترساندن و خواب کردنشان تعريف مي کرده هنوز زير لحاف هستند.و يا اينکه هارد ديسک کوچکشان از مسئله پر شده و ديگر تاب و ياراي درک و پذيرش راز را ندارندمثل من چهارتا کتاب خوانده اند و تمام ماجرا را در همان چهارتا ديده اند.و گروهي که پوچ يا ابسورد هستند کساني که خويش را منکرند چه رسد به ماوراي خويش و گروه آخر کساني که جنها دستشان مي اندازند و در مجالس احضار ارواح در نقش يک روح برايشان شيرين کاري مي کنند تا فردا در مدح روح کتاب چاپ کنند و جايزه بگيرند

جن براي انسان از انسان خطرناک تر نيست همانطور که انسان براي کوسه از کوسه خطرناک تر است!(در تاريخ بشر حتي يک مورد مرگ انسان به دست جن گزارش نشده در حالي که فقط در دوره حکومت استالين 35 ميليون روس به قتل رسيدند آمار کشتار جنگ هاي مذهبي صليبي و جنگ هاي جهاني و قومي و قبيله اي پيش کش) در حقيقت هيچ چيز هراس ناک تر و هوس ناک تر انسان نيست که به قول توماس هابز انسان گرگ انسان است

??-
در کل و بدون در نظر گرفتن موارد خاص انها به ما کاري ندارند ماهم به آنها کاري نداريم ازدود و دم و سر و صداهاي شهر و بوي فاضلاب و توالت فراريند مثل ما کارما و مکافات دارند و دست آخر اينکه به عقيده من با تمام اين اوصاف تفاوت اساسي با ما ندارند زيرا که : آنها هم رنج مي کشند

نقل قول : جن چیست؟

به طور کل 2 نظریه در این رابطه موجو است!
1.
اون چیزی که رسم و عقاید سنتی و همینطور ادیان گفته اند جن موجودی است فرا طبیعی که از آتش ساخته شده و به 2 دسته ی خوب و بد(البته اسلام و البته شیعه عقیده بر این دارد که این 2 دسته به مسلمانان شیعه و کافران تقسیم میشوند)تقسیم میشوند!
جن چون از آتش است پس وجود خارجی ندارد و میتواند کارهای منحصر به فرد بسیاری انجام دهد!و بعضی از آنها هم مانند بعضی از انسان ها بعضی مواقع شیطونی کردهicon_303و دوست دارند که به دنیای یکدیگر پا بگذارند تا از فضولی شان کاسته شود.....icon_303که پیامد های بد و خوب مختلفی به همراه دارد...

2.
اما دومین دیدگاه و نظریه که کمی بر پایه ی استدلال تاریخی است مبنی بر آن است که:
حدود 6هزار سال پیش در حاشیه ی خلیج فارس قوم ایرانی به نام تپوری ها زندگی میکردند تپوری ها انسان هایی اغلب برهنه و نیمه برهنه بودند!و هیکل درشتی داشتند!
بیشتر سطح بدن آنها را مو پوشانده بود!
دارای قد و قامتی بلند بودند!
و قبیله ای جنگ جو و وحشی بودند...پس از آنکه آریایی ها از جنوب روسیه ی امروزی شروع به مهاجرت کردند و این مهاجرت به 2هزار سال به طول انجامید و پس از 3 دستگی که ایجاد شد و بعضی به هند بعضی به اروپا و بعضی هم به ایران آمدند از آن رو کشور ما ایران نام گرفت(بله تاریخیه تاریخیهicon_303)...
بگذریم!
خلاصه آریایی ها که داشتن از شمال وارد ایران میشدند با تپوری ها برخورد کردند و چون آریایی ها بیشتر انسان های کشاورز و دامپروری بودند از جنگ چیزی نمیدانستند و تپوری ها زرت و زرت به آنالن حمله میکردند طریقه ی حمله هم چنین بوده:
هر سرباز تپوری باید گاو میشی را می کشت و سپس جمجمه ی آنرا بر سر خود می گذاشت (این جمجمه دارای 2 شاخ نیز بود!)و از آن به عنوان کلاه خود استفاده میکرد!
خلاصه وقتی آریایی های بیچاره دیدند که یه هو بهشون حمله میه و موجودات حمله کننده آدم های لخت و بزرگ و پشمالویی بودن و 2 شاخ بر روی سرشان بود از آنجا بود که کله مه پارسی دیو را بر روی آن قوم نهادند و آنها را حیوانات جنگلی می پنداشتند!
بعد از گذشت سالیان سال که اسلام وارد ایران شد این کلمه جایش را با جن عوض کرد!


حالا بیاییم فلسفه ی کله مه جن را در زبان عرب مورد بررسی قرار دهیم :
چون بیشتر اعراب به صورت قبیله ای زندگی میکردند آدم های دزد و نا فرم خودشون رو از قبیله طرد و بیرون میکردند!
این آدم ها میبایستی که صحرا و به تنهایی زندگی میکرد و به آنها نیز جن میگفتند!!!!!!!



حال خدا داناتر است !که جن چیست!

 


:: موضوعات مرتبط: جن چیست ؟ , ,



ترشی
نوشته شده در دو شنبه 19 دی 1390
بازدید : 397
نویسنده : سجادرشیدی

ترشی ذرت

ترشی ذرت

http://www.takedel.com/Pics/20110516/TakeDel.Com-d82a0da7bf.jpg

مواد اولیه :

پیاز متوسط و خیار و فلفل سبزاز هر کدام یک عدد
گوجه فرنگی دو عدد
سرکه سیب و ذرت از هر کدام دو پیمانه
آب نصف پیمانه
شکر ۱/۳پیمانه
زردچوبه نصف قاشق چایخوری
خردل یک قاشق چایخوری
آرد ذرت وگلپر از هر کدام یک قاشق سوپخوری

طرز تهیه:

ابتدا پیاز، خیار و فلفل سبز را ریز خردکرده و گوجه فرنگی را رنده کنید و به همراه ذرت به مواد اضافه کرده و سپس شکر، سرکه، آب، آرد و ادویه ها را افزوده و در یک قابلمه لعابی ریخته و روی حرارت قرار دهید تا جوش آید. حرارت را ملایم کرده و در قابلمه را گذاشته حدود ۴۰ دقیقه آرام بجوشانید. سپس داخل ظرف مورد نظر ریخته و در جای خنک نگهداری کنید.

 

 

قارچ شور

http://img.tebyan.net/big/1385/06/655376248882115212986161110156247726.jpg

مواد لازم :


قارچ1 کیلو نمک 5 قاشق غذاخوری سرکه نصف پیمانه آب 5/1 لیتر سبزیجات معطر، سیر و فلفل سبز به میزان لازم
طرز تهیه :


سبزی معطر شامل نعنا، گشنیز، مرزه، ترخون است. ابتدا قارچ ها، سبزیجات، سیر و فلفل سبز را به خوبی بشویید و در آبکش قرار دهید تا آب آنها کاملا برود.
نمک و سرکه را در آب حل کنید و روی حرارت قرار دهید تا بجوشد( برای پاستوریزه شدن ). درب قابلمه را بگذارید و صبر کنید تا سرد شود. سپس قارچ ها را در یک ظرف شیشه ای ریخته و بر روی آن سبزیجات معطر، سیر و فلفل سبز را قرار دهید. سپس آب و نمک و سرکه ی سرد شده را روی سبزیجات بریزید تا روی آنها را بپوشاند. درب ظرف را محکم بسته و در یک جای خنک به مدت 20 روز نگهداری قرار دهد. بعد ازاین مدت می توانید از شور استفاده کنید.
نکته:

رعایت پاستوریزه کردن همه اجزا بخصوص ظرف شیشه ای و درب آن، از ورود میکروب ها به داخل شور باید جلوگیری کرده و موجب سالم ماندن شورها می شود. همیشه خراب شدن شورها مثل کپک زدن یا له شدگی، به خاطر رعایت نکردن بهداشت است.

 

 

 


:: موضوعات مرتبط: اموزش انداختن ترشی 1 , ,



خود شناسی
نوشته شده در دو شنبه 19 دی 1390
بازدید : 483
نویسنده : سجادرشیدی

اصلا خودتو ميشناسي؟!!!

به اين تست شك نكنيد. اين آخرين و استانداردترين تست شخصيت شناسى است كه اين روزها در اروپا بين روانشناسان در جريان است. پاسخهايش هم اصلاً كار دشوارى نيست. كافى است كمى به خودتان رجوع كنيد. يك كاغذ و قلم هم كنار دستتان باشد و جوابي را که انتخاب مي کنيد يادداشت کنيد كه بتوانيد امتيازهايى كه گرفته ايد جمع بزنيد. حاضريد؟ پس شروع كنيد:
1)
چه موقع از روز بهترين و آرام ترين احساس را داريد؟
الف _ صبح،
ب- عصر و غروب،
ج _ شب
۲) معمولاً چگونه راه مى رويد؟
الف _ نسبتاً سريع، با قدم هاى بلند،
ب- نسبتاً سريع، با قدمهاى كوتاه ولى تند و پشت سر هم،
ج _ آهسته تر، با سرى صاف روبرو،
د _ آهسته و سربه زير،
ه- - خيلى آهسته
۳) وقتى با ديگران صحبت مى كنيد؛
الف _ مى ايستيد و دست به سينه حرف مى زنيد،
ب- دستها را در هم قلاب مى كنيد،
ج _ يك يا هر دو دست را در پهلو مى گذاريد،
د _ دست به شخصى كه با او صحبت مى كنيد، مى زنيد،
و ه-_ با گوش خود بازى مى كنيد، به چانه تان دست مى زنيد يا موهايتان را صاف مىكنيد
۴) وقتى آرام هستيد، چگونه مى نشينيد؟
الف _ زانوها خم و پاها تقريباً كنار هم،
ب- چهارزانو،
ج _ پاى صاف و دراز به بيرون،
د _ يك پا زير ديگرى خم
۵) وقتى چيزى واقعاً براى شما جالب است، چگونه واكنش نشان مى دهيد؟
الف _ خنده اى بلند كه نشان دهد چقدر موضوع جالب بوده،
ب _ خنده، اما نه بلند،
ج _ با پوزخند كوچك،
د _ لبخند بزرگ،
ه_ لبخند كوچك
۶) وقتى وارد يك ميهمانى يا جمع مى شويد؛
الف _ با صداى بلند سلام و حركتى كه همه متوجه شما شوند، وارد مى شويد
ب _ با صداى آرامتر سلام مى كنيد و سريع به دنبال شخصى كه مى شناسيد، مى گرديد
ج _ در حد امكان آرام وارد مى شويد، سعى مى كنيد به نظر سايرين نياييد
۷) سخت مشغول كارى هستيد، بر آن تمركز داريد، اما ناگهان دليلى يا شخصى آن را قطع مى كند؛
الف _ از وقفه ايجاد شده راضى هستيد و از آن استقبال مى كنيد
ب _ بسختى ناراحت مى شويد
ج _ حالتى بينابين اين ۲ حالت ايجاد مى شود
۸) كداميك از مجموعه رنگ هاى زير را بيشتر دوست داريد؟
الف- قرمز يا نارنجى
ب- سياه
ج- زرد يا آبى كمرنگ
د- سبز
ه- آبى تيره يا ارغوانى
و- سفيد
ز- قهوه اى، خاكسترى، بنفش
۹) وقتى در رختخواب هستيد (در شب) در آخرين لحظات پيش از خواب، در چه حالتى دراز مى كشيد؟
الف- به پشت
ب- روى شكم (دمر)
ج- به پهلو و كمى خم و دايره اى
د- سر بر روى يك دست
ه- سر زير پتو يا ملافه...
۱۰) آيا شما غالباً خواب مى بينيد كه:
الف- از جايى مى افتيد.
ب- مشغول جنگ و دعوا هستيد.
ج- به دنبال كسى يا چيزى هستيد.
د- پرواز مى كنيد يا در آب غوطه وريد.
ه- اصلاً خواب نمى بينيد.
و- معمولاً خواب هاى خوش مى بينيد
امتيازات
سؤال اول: الف(۲ امتياز)، ب (۴ امتياز)، ج (۶ امتياز)
سؤال دوم: الف (۶امتياز)، ب (۴ امتياز)، ج (۷ امتياز)، د (۲ امتياز)، ه (۱ امتياز)
سؤال سوم: الف (۴ امتياز)، ب (۲ امتياز)، ج (۵ امتياز)، د (۷ امتياز)، ه (۶ امتياز)
سؤال چهارم: الف (۴ امتياز)، ب (۶ امتياز)، ج (۲ امتياز)، د (۱ امتياز)
سؤال پنجم: الف (۶ امتياز)، ب (۴ امتياز)، ج (۳ امتياز)، د (۵ امتياز)، ه (۲ ا متياز)
سؤال ششم: الف (۶ امتياز)، ب (۴ امتياز)، ج (۲ امتياز)
سؤال هفتم: الف (۶ امتياز)، ب (۲ امتياز)، ج (۴ امتياز)
سؤال هشتم: الف (۶ امتياز)، ب (۷ امتياز)، ج (۵امتياز)، د (۴ امتياز)، ه (۳ امتياز) و (۲ امتياز)، ز (۱ امتياز)
سؤال نهم: الف (۷ امتياز)، ب (۶ امتياز)، ج (۴ امتياز)، د (۲ امتياز)، ه (۱ امتياز)
سؤال دهم: الف (۴ امتياز)، ب (۲ امتياز)، ج (۳ امتياز)، د (۵ امتياز)، ه (۶ امتياز)، و (۱ امتياز)
خب، امتيازهايتان را جمع زديد. عدد به دست آمده را با جدول مقابل مقايسه كنيد و شخصيت خودتان را بشناسيد.
نتيجه گيرى
*
اگر امتياز شما بالاى ۶۰ است: ديگران در ارتباط و رفتار با شما شديداً مراقب و هوشيار هستند آنها شما را مغرور، خودمحور و بى نهايت سلطه جو مى دانند، گرچه شما را تحسين مى كنند و به ظاهر مى گويند«كاش من جاى تو بودم!!» اما معمولاً به شما اعتماد ندارند و نسبت به ايجاد رابطه اى عميق و دوستانه بى ميل و فرارى هستند.
*
اگر از ۵۱ تا ۶۰ امتياز داريد: بدانيد دوستان شما را تحريك پذير مى دانند، بدون فكر عمل مى كنيدو سريع از موضوعات ناخوشايند برآشفته مى شويد ، علاقه مند به رهبرى جمع و تصميم گيريهاى سريع داريد (هرچند اغلب درست از كار درنمى آيند!) ديگران شما را جسور و اهل مخاطره مى دانند. كسى كه همه چيز را تجربه و امتحان مى كند، از ماجراجويى لذت مى برد و در مجموع به دليل ايجاد شرايط و بستر
هيجانات توسط شما، از همراهى تان لذت مى برند.
*
اگر از ۴۱ تا ۵۰ امتياز به دست آورديد: به خود اميدوار باشيد ، ديگران شما را بانشاط، سرزنده، سرگرم كننده و جالب و جذاب مى بينند. شما دائماً مركز توجه جمع هستيد و از تعادل رفتارى خوبى بهره مند هستيد. فردى مهربان، ملاحظه كار و فهميده به نظر مى رسيد. قادر هستيد به موقع باعث شادى و خوشى دوستانتان شويد و اسباب هلهله و خنده آنها را فراهم كنيد و در همان شرايط و در صورت لزوم بهترين كمك بر اعضاى گروه هستيد.
*
اگر ۳۱ تا ۴۰ امتياز نصيب شما شد: بدانيد در نظر سايرين معقول، هوشيار، دقيق ، ملاحظه كار و اهل عمل هستيد. همه مى دانند شما باهوش و با استعداد هستيد اما مهمتر از همه فروتن و متواضع هستيد. به سرعت و سادگى با ديگران باب دوستى را باز نمى كنيد. اما اگر با كسى دوست شويد صادق، باوفا و وظيفه شناس هستيد. اما انتظار بازگشت اين صداقت و صميميت از طرف دوستانتان را داريد گرچه سخت دوست مى شويد اما سخت تر دوستى ها را رها مى كنيد.
*
از ۲۱ تست خود شناسی , ,




Sms سركاري
نوشته شده در دو شنبه 19 دی 1390
بازدید : 461
نویسنده : سجادرشیدی

Sms سركاري

دوستان اس ام اس هاي سركاري رو تو اين تاپيك قرار ميدم
اميدوارم خوشتون بياد
icon_evil

"love is your face"

میدونی یعنی چی؟

یعنی جمالتو عشق است
------------------------
سوراخه جورابتیم کوک بزن فنا شیم

چروک لباستیم اتو بزن هلاک شیم
----------------------------
عسلم گلم نازم عمرم جونم قشنگم نفسم عشقم قربونت بشم دورت بگردم . اينا رو تمرين ميکني منو ديدي بهم بگي
----------------------------------------
سردره يه مطب جراحی پلاستیك نوشته بود : لولو تحویل میگیریم هلو تحویل میدهیم! مي خواي يه سر بزن شايد درست گفته باشه !
--------------------------------------
بسمه تعالي، غرض مزاحمت بود، كه بحمدالله حاصل شد از اونجا که نسل دایناسور 2میلیون سال پیش منقرض شده پس نتیجه می گیریم : دنیا دیگه مثل تو نداره ........نه داره نه می تونه بیاره
-----------------------------------------
ميدوني فرق تو با خر چيه ؟ ناراحت نشو ، شوخي كردم هيچ فرقي با هم ندارين!
--------------------------------------
اين اس ام اس روبراي 5 نفر بفرست ، جدي ميگم حاجت مي گيري ، من خودم اول قبول نداشتم مشقامو خوب نوشتم ، بابام بهم عيدي داد يه توپه قلقلي داد
-------------------------------------
لاستیک دلم رو با میخ نگاهت پنچر نکن
-------------------------------
سلام من الان بيمارستانم بدجوری تصادف کردم دکتر ميگفت شونم خيلی بد شکسته و دیگه هم خوب نمیشه البته تو خودتو ناراحت نکن عزیزکم فردا حتماً ميرم جاش يه بورٍس ميخرم الهي تو خورشيد بشي و من زمين كه سالي1بارمن دور تو بگردم و سالي 365بارتو دور من بگردي
-----------------------------------------------
اخبار اعلام كرده: تا آخر اين ماه، تمام خرها رو بر مي‌گردونن قبرس! يه وقت خودتو لوس نكني بدون خداحافظي بری
--------------------------
سلام عذر مي خوام كه بد موقع مزاحم شدم آخه يه سوال مهم داشتم كه نميشد صبر كنم:ايران هر بشكه نفتي كه تو بازار جهاني ميفروشه،بشكه خاليشو پس ميگيره يا نه؟
------------------------------
...
به اشتياق اولين دانه برف، به تحمل آخرين برگ پاييز، به گرماي تن خورشيد و به زيبايي آسمان شب قسم مي خورم که سر کاري!...
-----------------------------
...
اگه يه نفر بهت روزي 1 اس ام اس زد بدون به يادته...اگه روزي 2تا زد بدون دوست داره...اگه 3تا زد عاشقته...اگه 4تا زد ميخوادت....اگه 5تا زد مطمئن باش کرم داره...
----------------------------------------
این اس ام اس تنها برای بیدار کردن شما ارسال شده است و هیچ گونه ارزش دیگری ندارد ... برو حالا میتوانی بری بخوابی شب به خیر قلب فقط قلب فاتی، عشق فقط عشقه لاتی، رنگ فقط شکلاتی، 6 ماه تو حبس بی ملاقاتی؛ فکر نکنی گنده لاتيم، ما فقط خاطر خاتيم!
------------------------------------------------------
می دونی نبات کیلو چنده؟ ها؟ نمی دونی؟ نمی دونی نقل کیلو چنده؟ نه نمی
دونی؟ .......پس راست گفتن از قدیم که گفتن خر چه داند قیمت نقل و نبات
------------------------------------------------------
اي همه وجود من . اي كسي كه پا گذاشتي رو قلب من . اي كسي كه درو بستي به روي من. درو باز كن دستم مونده لاي در
-----------------------------------
این اس ام اس صرفآ برای دویدن شما به طرف موبایل بوده و هیچ ارزش دیگری ندارد
---------------------------------
اگه دیگه از این وضع خسته شدی..........اگه دیگه از خودتم بدت می یاد..............اگه می خوای متحول بشی...........و زندگی دوباره داشته باشی ما بهت کمک می کنیم...........
(
ستاد بازیافت زباله)
-----------------------------------------
هر وقت دلت گرفت........ هر وقت بهترين دوستات در حساس ترين لحظات تنهات گذاشتن.........هر وقت خواستي گريه کني....... فقط به اين فکر کن که انرزي هسته اي حق مسلم ماست ميدوني اين چيه؟
-®-®-®-®->
يه سيخ گوجه كه جيگرش داره اس ام اس ميخونه

-------------------------------------------------------------------
پسرنوح بابدان بنشست حالابيابروخونه زندگيشونگاكن الگانس خريده

------------------------------------------------------
میدونی من الان کجام ؟؟؟
.
.
.
.
حدس بزن ؟؟؟؟


اینجا اس ام اس رو میفرستید و منتظر میشید دوستتون جواب بده ........ احتمالا جواب خواهد داد : خونتون - خونمون - تو حیات و .... بعد شما اس ام اس بعدی رو میفرستید مثلا یکی از این دو تارو :

1.
نه غلط حدس زدی : من الان توي تعميرگاه هستم. مي دوني چرا چون خرابتم
2.
هیچ کدام . من الان زیر کفشتم . پاتو بردار نفس بکشم

------------------------------------------------
__/ΓΠ\__
'-o----o-' >-->¤

نگی به یادم نبودی ! ببین تو فکر تو بودم ماشین زد بهممي دوني سلول هاي مغزت چقدر است؟

...

يكي ,دو تا, سه تا. شايد هم به هزار برسه شايد هم به ميليارد

...

اصلا شايد سلول نداشته باشي چون نمي دوني من الان سر كارت گذاشتم
-------------------------------------------
به طرف ميگن شغلت چيه ؟ ميگه يه اطلاعاتي هيچوقت خودشو لو نميده!
--------------------------------------
در زندگی راه هاي زيادی براي رسيدن به آزادی وجود دارد. فقط بايد بهاي آن را پرداخت، اگه از رسالت بری تا آزادی 500 تومان و از انقلاب 300 تومان ... ( صنف مسافر کش )
-------------------------------------
اگه با تو بودن اشتباهه اگه تو رو خواستن اشتباهه اگه عاشق تو بودن اشتباهه اگه برای تو مردن اشتباهه پس تو قشنگ ترین اشتباه زندگیمی
-------------------------------------
ضووو صووو ثوووو قوووو فوووو غووو عووو هووو خوووو شوووو سوووو یوووو لوووو بوووو لوووو توجه : این اس.ام.اس فقط برای غنچه کردن لبهای شما بود و فاقد هر گونه ارزش دیگریست می خوام بگم که قدر یه دنیا دوست دارم...........چون دنیا یه روزی تموم میشه.......نمی خوام بگم که مثل گلی..........چون گل هم یه روز پژمرده میشه............نمی خوام بگم که سیاهی چشامت مثل شب پر ستاره است..........چون شب هم تموم میشه..........نمی خوام بگم مثل آب پاک و زلالی..........چون آب همیشه پاک نمی مونه............نمی خوام بگم دوست دارم ...........چون که من اصلا دوست ندارم!!!!!!!!!
------------------------------------------
چشمات وقتي زيباست كه مال اشك باشه. اشك وقتي زيباست كه مال عشق باشه. عشق وقتي زيباست كه مال تو باشه. تو وقتي زيبايي كه دستت تو دماغت باشه!!!!!
------------------------


اگه عشق من تو نیستی

.

.

.

.

.

.

خوب حتما یکی دیگست
----------------------
شهادت جان سوز، جان گداز، جان كاه، جان اف كندي، جان فورد، جان تراولتا، جان علي، جان نثار ، جان من، جان هرکي دوست داري سرکاري!............
------------------------
یکی مثل پاستور میکروب رو کشف کرد،ادیسون برق رو اختراع کرد،انیشتین علم رو متحول کرد،اون وقت تو منگل فقط بشین اس ام اس بزن،جوک بگو یا آف بزار آخه سریشروی سنگ نوشتم دوستت دارم همون سنگ بخوره توی سرت که این چیزا حالیت نمیشه.
----------------------
اسمان را ستاره زيبا ميكند

باغچه را گل

عشق را محبت

بيابان را چمن

چشم را اشك

و تو را عمل كردن دماغ زيبا ميكند
----------------------
دوست دارم يه سنگ بردارم و روي اون بنويسم:دلم برات تنگ شده و اونو محکم بکوبونم توي سرت تا بفهمي که فراموش کردن من چقدر سخت و دردناکه
-------------------------
از راهه دور ميبوسمت من الان جلوی ويترينه طلا فروشی هستم
---------------------
با «عشق» توی قلبم سه تا کوه درست می شه

1-
کوه وفا

2-
کوه صداقت

3-
کوهی که هر وقت گفتی دوستت ندارم از اون بالا پرتت کنم پایین باسلام

.

.

.

غرض مزاحمت بود که حاصل شد
-------------------------
تو را از گُل نه از گِل آفریدند

ز عطر یاس و سنبل آفریدند

نمی دانم تو را با این همه حسن

چرا اینگونه منگل آفریدن
----------------------
در طواف شمع ميگفت اين سخن پروانه اي*****سر پيچ سبقت نگير جانا مگر ديوانه اي
-----------------------
همه به زخم هايشان دستمال مي بندند .
.
.
.
.
.



ولي من به تو دل بسته ام
-------------------
یکی تو راست مي گي يكي پينوكيو .. يكي تو مهربوني يكي خاله خرسه .. يكي موهاي تو قشنگه يكي آن شرلي .. يكي گوشاي تو خوشگله يكي زي زي گولو .... يكي ما دو تا با هم خوبيم يكي تام و جري .. يكي تو سر كار رفتي يكي نفر بعدي كه اينو براش مي فرستي


:: موضوعات مرتبط: smsسرکاری , ,



پیتزا کاسه ای
نوشته شده در یک شنبه 18 دی 1390
بازدید : 695
نویسنده : سجادرشیدی

پـــيـــتــــزاي كـــــاســــه اي

مواد لازم برای خمیر:


آرد=2 لیوان
شیر خشک نیدو=4 قاشق غذاخوری
روغن=2/1 لیوان
خمیر مایه=1 قاشق غذاخوری
شکر=1 قاشق غذاخوری
نمک=1 قاشق غذاخوری
آب=به مقدار لازم
مواد لازم برای پیتزا:
پیاز=2 عدد
فلفل دلمه=2 عدد
کنسرو ذرت=2/1 لیوان


:: موضوعات مرتبط: پیتزا کاسه ای , ,



پیتزا قلب
نوشته شده در یک شنبه 18 دی 1390
بازدید : 702
نویسنده : سجادرشیدی

پیتزا قلب

مواد لازم برای خمیر:
آرد سفید=5 لیوان
روغن مایع=2/1 لیوان
آب=2 لیوان
خمیرفوری=2 قاشق غذاخوری
شیرخشک=4 قاشق غذاخوری
شکر=4 قاشق غذاخوری
بیکینگ پودر=2/1 قاشق غذاخوری
نمک=1 قاشق غذاخوری
مواد لازم برای روی پیتزا:
سس کچاپ


:: موضوعات مرتبط: پیتزا قالب , ,



پزشک
نوشته شده در یک شنبه 18 دی 1390
بازدید : 448
نویسنده : سجادرشیدی

پزشک و مهندس

یک پزشک و یک مهندس در یک مسافرت طولانى هوائى کنار یکدیگر در هواپیما نشسته بودند.

پزشک رو به مهندس کرد و گفت: مایلى با همدیگر بازى کنیم؟
مهندس که می‌خواست استراحت کند محترمانه عذر خواست و رویش را به طرف پنجره برگرداند و پتو را روى خودش کشید. پزشک دوباره گفت: بازى سرگرم‌کننده‌اى است. من از شما یک سوال می‌پرسم و اگر شما جوابش را نمی‌دانستید ۵ دلار به من بدهید. بعد شما از من یک سوال می‌کنید و اگر من جوابش را نمی‌دانستم من ۵ دلار به شما می‌دهم. مهندس مجدداً معذرت خواست و چشمهایش را روى هم گذاشت تا خوابش ببرد. این بار، پزشک پیشنهاد دیگرى داد.
گفت: خوب، اگر شما سوال مرا جواب ندادید ۵ دلار بدهید ولى اگر من نتوانستم سوال شما را جواب دهم ٥٠ دلار به شما می‌دهم. این پیشنهاد چرت مهندس را پاره کرد و رضایت داد که با پزشک بازى کند.
پزشک نخستین سوال را مطرح کرد: «فاصله زمین تا ماه چقدر است؟» مهندس بدون اینکه کلمه‌اى بر زبان آورد دست در جیبش کرد و ۵ دلار به پزشک داد.
حالا نوبت خودش بود. مهندس گفت: «آن چیست که وقتى از تپه بالا می‌رود ۳ پا دارد و وقتى پائین می‌آید ۴ پا؟» پزشک نگاه تعجب آمیزى کرد و سپس به سراغ کامپیوتر قابل حملش رفت و تمام اطلاعات موجود در آن را مورد جستجو قرار داد. آنگاه از طریق مودم بیسیم کامپیوترش به اینترنت وصل شد و اطلاعات موجود در کتابخانه کنگره آمریکا را هم جستجو کرد. باز هم چیز بدرد بخورى پیدا نکرد. سپس براى تمام همکارانش پست الکترونیک فرستاد و سوال را با آنها در میان گذاشت و با یکى دو نفر هم گپ زد ولى آنها هم نتوانستند کمکى کنند.
بالاخره بعد از ۳ ساعت، مهندس را از خواب بیدار کرد و ٥٠ دلار به او داد.
مهندس مودبانه ٥٠ دلار را گرفت و رویش را برگرداند تا دوباره بخوابد. پزشک بعد از کمى مکث، او را تکان داد و گفت: «خوب، جواب سوالت چه بود؟» مهندس دوباره بدون اینکه کلمه‌اى بر زبان آورد دست در جیبش کرد و ۵ دلار به پزشک داد و رویش را برگرداند و خوابید!!!

 

 

 

 

 

 

 

 

 


:: موضوعات مرتبط: بزشکی و علوم پزشکی , ,



نوشته شده در یک شنبه 18 دی 1390
بازدید : 630
نویسنده : سجادرشیدی

بخوان دعاي فرج را دعا اثر دارد

 

دعا كبوترعشق است كه بال و پر دارد

 

بخوان دعاي فرج را كه مهدي زهرا

 

زپشت پرده غيبت به ما نظر دارد

 

بسم الله ارحمن الرحيم اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي

 

كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً

 

برحمتک يا ارحم الرحمين

 

اللهم صل علي محمد و ال محمدو عجل فرجهم و العن اعدائهم اجمعين

چشم در راهیم اما قاصدی در راه نیست

جمعه هم آمد ولی آن جمعه دلخواه نیست

ما کجا و نورباران شب دریا کجا!

قطره در خواب و خیالِ جذر و مد ماه نیست

ما کجا و بارگاه حضرت خوبان کجا!

هر گدایی، لایق هم صحبتی با شاه نیست

عشق، اینجا بین آدم ها غریب افتاده است

پایمردی کن برادر! یوسفی در چاه نیست

بارمان را آب برد و تازه فهمیدیم که

در بساط خالی ما، آه حتی آه نیست

ریشه در خاکیم و دم از آسمان ها می زنیم

بت پرستانیم و مثل ما کسی گمراه نیست

تک سوار قصه ها، یک روز می آید ولی
جز خدا از پشت پرده، هیچ کس آگاه نیست


:: موضوعات مرتبط: بخوان دعای فرج را اثر دارد , ,



بازی اسم فامیل آنلاین!
نوشته شده در یک شنبه 18 دی 1390
بازدید : 409
نویسنده : سجادرشیدی

بچه ها، بازی اسم فامیل آنلاین!

یکی‌ از دوستام اینو بهم معرفی کرد خیلی‌ باحاله! esmfamil.ir
یه سایتِ که توش میتونیم آنلاین با دوستامون اسم فامیل بازی کنیم. فک کن ...... :د
http://www.esmfamil.ir

 


:: موضوعات مرتبط: عمومی , ,



این کمر یا ....
نوشته شده در یک شنبه 18 دی 1390
بازدید : 317
نویسنده : سجادرشیدی

«این كمره یا...» (طنز)


مكان: زمین ورزش پارك
زمان: ساعت 12 ظهر
-
خوانندگان عزیز، صدای ما را از زمین ورزش پارك می شنوید، اینجا در این لحظه حتی یك قو هم پر نمی‌‌زند، چه برسد به آدمیزاد، آن هم بانوی ورزشكار!

زمان: ساعت 2:17 بعد از ظهر
-
بله خوانندگان عزیز، دوتا جوان (دختر و پسر) كنار پیست نشسته‌اند و مطمئنا دارند در مورد ورزش بانوان صحبت می‌كنند. خوب است نزدیك تر بروم، تا مصاحبه‌ای با آنها داشته باشیم...
نمی‌دانم چرا تا من را دیدند پا به فرار گذاشتند؟!
هر چقدر هم كه داد زدم «وایسا، وایسا كارِت دارم، من خبرنگارِ بی‌آزارم، كارِت ندارم»، فایده‌ای نداشت كه نداشت!

زمان: ساعت 4:26 بعدازظهر
-
در این لحظه و در گرمای نمی‌دانم چند درجه سانتیگراد، كه خر تب می‌كند، بنده همچنان منتظر سوژه نسبتا جذابی برای مصاحبه و تهیه خبر می‌گردم.

زمان: ساعت 5:1 بعدازظهر
-
خرررررررررررر، پفففففففففف

زمان: ساعت 6 بعدازظهر
«
داداش، جناب، با شما هستم، بیدار شو، جنس منس چیزی توی بساطت هست؟!!»

زمان: ساعت 7:48 شب الی بوق سگ
-
خوانندگان عزیز، صدای ما را از همان جای قبلی می‌شنوید. چه غوغایی بپا شده اینجا. هر لحظه بر تعداد ورزشكاران، به خصوص بانوان ورزشكار و تماشاگران افزوده می‌شود. قصد دارم مصاحبه‌ای را با تنی چند از حاضرین داشته باشم. با ما باشید...

-
عذر می‌خواهم خانم، هدف شما از حضور در اینجا چیه؟
-
ببخشید، من مصاحبه نمی‌كنم.

-
دختر خانم، شما چند وقت است كه برای ورزش كردن به پارك می‌آیید؟
-
برو كنار تا نخوردم بهت... (گرومب، بومب، دیش) آخ سرم...

-
دختر كوچولو، هدف و انگیزه‌ات از ورزش چیه عموجان؟
-
بابااااا، بابایی این آقا خبرنگاره به من فحش داد.
-
اوهوی یارو می‌خوای همینجا گلوله‌ات كنم، بدهم بچه‌ها باهات وسطی بازی كنند؟ هان؟

بله خوانندگان عزیز، جای شما اینجا واقعاً خالی است. اصلاً نمی‌توانید تصور كنید اینجا چه خبر شده. دختر و پسر، زن و مرد، پیر و جوان، همه و همه توی یك وجب جا بدون اینكه حتی ذره‌ای با هم تماس پیدا كنند، به انجام حركات ورزشی و حركات موزون می‌پردازند.
بله، حالا یك عده از جوانان این مرز و بوم كه با حالت خاصی در گوشه زمین ورزش نشسته‌اند یكصدا فریاد می‌زنند: «این كمره یا...»
واااااای اصلاً باورم نمی‌شود، هیچكس حتی سر سوزنی هم به دیگری متلك نمی‌اندازد. اگر كمی گوشتان را تیز كنید، می‌توانید انواع مختلف شماره موبایل را كه در حین ورزش، بین جوانان رد و بدل می‌شود را بشنوید. از اعتباری و موقت گرفته تا دائم و ایران چل!
اینجا یك محیط 120% ورزشی فرهنگی است. اینجا چیزی كه بیش از همه چیز توجه آدم را به خودش جلب می‌كند، حضور تماشاگران با ایمان و صد البته چشم پاك است.

-
آقا ببخشید، نظرتان را در مورد ورزش بانوان برای ما می‌فرمایید؟
-
نظرم! در مورد كدام یكی؟ مانتو سبزه با مانتو صورتیه؟

نوبتی هم كه باشه، نوبت می‌رسد به بزرگترها...

-
آقا، شما با این سن و سال اینجا چكار می كنید؟
-
اولا كدوم سن و سال؟ ثانیا مگه ما دل نداریم؟ در مجموع ورزش به ویژه ورزش بانوان چیز خوبی است. من هر وقت حوصله‌ام سر می‌رود می‌آیم اینجا چشم‌چرانی! ببخشید منظورم تماشا بود. آدم احساس جوانی می‌كند.

-
حاج خانم شما صحبتی در این مورد ندارید؟
-
چی بگم ننه؟! والا دوره آخرالزمان شده. من نمی‌دونم این زنها چرا اینقدر بی‌حیا شده‌اند؟! پدر و مادر و شوهر اینا كجا هستند؟ چرا نمی‌آیند اینها را از بین این همه پسر و مرد نامحرم جمع كنند؟ زمان ما كه از این خبرها نبود. دختر اجازه نداشت جیك بزند، چه برسد به اینكه، استغفرالله...

-
خوانندگان عزیز، از اتاق فرمان به من اشاره می‌كنند كه زمان ما به پایان رسیده.
تا برنامه بعد و گزارش بعدی خدانگهدار.

 


:: موضوعات مرتبط: این کمر یا , ,



استیک با سس قارچ
نوشته شده در دو شنبه 12 دی 1390
بازدید : 645
نویسنده : سجادرشیدی

 

استیک با سس قارچ

استیک با سس قارچ




مواد لازم :
*
كره : 3 قاشق سوپخوری
*
قارچ : 250 گرم
*
گوشت مغز ران گوساله : 200 گرم
*
فلفل قرمز : 0.25 قاشق مربا خوری
*
آرد ذرت : 1 قاشق سوپخوری
*
روغن : 2 قاشق سوپخوری
*
آب مرغ : 2 فنجان
*
خردل : 0.5 قاشق مربا خوری
*
نمك : به مقدار لازم


:: موضوعات مرتبط: استیک با سس قارچ , ,



ادبیات طنز
نوشته شده در دو شنبه 12 دی 1390
بازدید : 576
نویسنده : سجادرشیدی

 

نقل قول : ادبیات طنز

اهل دانشگاهم

اهل دانشگاهم
روزگارم خوش نيست
ژتوني دارم
خرده عقلی
سر سوزن شوقي

اهل دانشگاهم پيشه ام گپ زدن است
گاه گاهي مي نويسم تكليف
مي سپارم به شما
تا به يك نمره ناقابل بيست
كه در آن زندانيست
دلتان زنده شود
چه خيالي چه خيالي ميدانم
گپ زدن بيهوده است
خوب ميدانم دانشم بيهوده است
استاد از من پرسيد
چقدر نمره ز من مي خواهي
من از او پرسيدم دل خوش سيري چند

اهل دانشگاهم
قبله ام آموزش
جانمازم جزوه
مشق از پنجره ها ميگيرم
همه ذرات وجودم متبلور شده است
درسهايم را وقتي مي خوانم
كه خروس مي كشد خميازه
مرغ و ماهي خواب است

خوب يادم هست
مدرسه باغ آزادي بود
درس بي كرنش مي خوانديم
نمره بي خواهش مي آورديم
تا معلم پارازيت مي انداخت
همه غش مي كرديم
كلاس چقدر زيبا بود و معلم چقدر حوصله داشت
درس خواندن آنروز
مثل يك بازي بود
كم كمك دور شدم از آنجا
بار خود را بستم
عاقبت رفتم در دانشگاه


:: موضوعات مرتبط: ادبیات طنز , ,



نوشته شده در دو شنبه 12 دی 1390
بازدید : 689
نویسنده : سجادرشیدی

 

یه روز مرد شنا گری که به خدا ایمان نداشت شب هنگام وبدون این که چراغها رو روشن کند برای شنا به بالا ترین نقطه ی پرتاب رفت.ولی یه حس مانع پدشه او شد.وقتی رفت پایین وچراغو روشن کرد دید آب استخر برای تعوببز خالی شده. فرمانده یه لشکر قبلب از شروع جنگ بعد از سخن گفتن با سرباز ها گفت: من این سکه را می اندازم اگه رو آمد پیروئز هستیم واگه پشت آمد شکست خورده ایم
انداخت ورو آمد لشکر او جنگید وپیروز شد
در حالی که هر دو طرف سکه رو بود....
داستانهای کوتاه و خواندنی !!!!

گفتم شاید در بخش ادبیات جاش خالی باشه


اولیش رو خودم بگذارم شما هم کمک کنید

اگر مفید و عبرت آموزنده هم باشه که نور علی نور میشه کوتاه و مفید



:: موضوعات مرتبط: داستان های کوتاه , ,



ایا شیطان
نوشته شده در دو شنبه 12 دی 1390
بازدید : 664
نویسنده : سجادرشیدی

 

 
آیاشیطانوجوددارد؟آیاخداشیطانراخلقکرد؟!!! ...
استاد دانشگاه با اینسوال ها شاگردانش را به چالش ذهنی کشاند.
·         آیا خدا هر چیزی که وجود دارد را خلقکرد؟

شاگردی با قاطعیت پاسخ داد:"بله او خلق کرد"

استاد پرسید: "آیا خدا همهچیز را خلق کرد؟ "

شاگرد پاسخ داد: "بله, آقا "
·         استاد گفت: "اگر خدا همه چیز راخلق کرد, پس او شیطان را نیز خلق کرد. چون شیطان نیز وجود دارد و مطابق قانون کهکردار ما نمایانگر ماست , خدا نیز شیطان است "!!! ...


شاگرد آرام نشست و پاسخی نداد. استاد با رضایت از خودش خیال کرد بار دیگر توانست ثابت کند که عقیده به مذهب افسانه و خرافه ای بیش نیست.

شاگرد دیگری دستش را بلند کرد و گفت: "استاد میتوانم از شماسوالی بپرسم؟"



:: موضوعات مرتبط: آیا شیطان وجود دارد؟ , ,